این داستان بلوغ، روایتگر رابطه پرفراز و نشیب پدران طبقه متوسط هندی با پسرانشان است؛ رابطهای که درگیر کشمکشهایی مانند عصیان، احساس ناامنی و پایبندی به سنتهاست. وقایع این داستان در دهه نود میلادی و در شهر چندیگر هند روی میدهد.
داستان میرا را روایت می کند که کشورش هند و میراثش را ترک می کند و اکنون استارتاپ خود را اداره می کند. وقتی مشکلی شرکت او را تهدید می کند، ازدواج دقیقا همان چیزی است که او برای حل آن نیاز دارد...
یک مرد ساده از بمبئی بنام «ویجی» (شاهرخ خان)، توسط پلیس به کار گرفته میشود تا به جای یک تبهکار حرفه ای بنام «دون» (شاهرخ خان)، که چهرهای مشابه او دارد، وارد یک باند قاچاق شود. اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود و کارآگاهی که با او در ارتباط بوده کشته می شود. اکنون ویجی خودش به تنهایی باید هویت واقعی اش را اثبات کند.