تونی کاراموسات، کارگردان مشهور سینما، مجذوب ایده یافتن سیزدهمین حقیقت اساسی در مورد آرمانی ها شده است. طبق یک افسانه، این حقیقت در اختیار آرماناما، آخرین نسل این قوم است. تونی با زنان جوان از سراسر جهان قرار ملاقات می گذارد، به این امید که هم حقیقت و هم جفت روح خود را پیدا کند...
بعد از اینکه ولاد در جستجوی شغلی جدید شکست خورد، به دهکده رومانیایی خود بازمی گردد تا بفهمد همه چیز مثل قبل نیست. شهر مست به قتل رسیده است و او به نوعی درگیر شده است و کنستانتین تیرسکو عجیب و متورم به نظر می رسد...
هنگامی که عشق واقعی میان دو فرد عاشق و جوان توسط دشمنی خشونت آمیز خانواده آنها تهدید می شود، تنها شانس آنها برای صلح، احضار کدو تنبلی می باشد که به تبع، احضار آن وحشت های بزرگتری را در پی دارد...