زنی به ساحل روشن نقل مکان می کند، جایی که یک رستوران باز می کند و اشتیاق خود را دوباره کشف می کند. به محض ورود، او با یک بازیکن سابق بیسبال روبرو می شود که یک دوره رقابتی دارد و صاحب رستوران خود است.
جرمی یک آتش نشان است که به زور باید برای قتل دو نفر شهادت بدهد. اما او با هویت جدید درست می کند و با همسرش فرار می کند. زمانی که هویت جدیدش در معرض خطر قرار می گیرد باید کار هایی خلاف میل باطنی خود انجام دهد تا زندگی خود و همسرش را از خطر نجات دهد...
ابی ریچتر (کاترین هیگل) تهیه کننده یک برنامه تلویزیونی صبحگاهی در ساکرامنتو ، کالیفرنیا است. او به طور قطعی به عشق حقیقی اعتقاد دارد و از حامیان سرسخت کتاب هایی مثل مردان مریخی و زنان ونوسی است. او بعد از یک روز خسته کننده به خانه بر می گردد و یک شوی تلویزیونی با نام “حقیقت تلخ” با مجری گری مایک چادوی (جرارد باتلر) می بیند. برنامه ای که درباره روابط با بد بینی صحبت می کند. ابی به برنامه او تماس می گیرد و با او جر و بحث می کند بعد فردا او را در ایستگاه تلویزیونی می بیند و میفهمد که تهیه کننده برنامه اوست…
هارولد و کومار یک روز صبح مثل همیشه صبحانه ی خود را به اتفاق خوردند و یک روز معمولی دیگر را شروع کردند. هارولد تصمیم خود را برای ازدواج با معشوقه اش گرفته و برای انجام این کار باید به آمستردام سفر کند البته به همراه دوستش کومار. ولی در هواپیما کومار را با یک تروریست اشتباه می گیرند و در نتیجه هارولد و او را دستگیر می کنند و به زندان می برند.
یک میلیاردر در حوزه تکنولوژی، بعد از اینکه شاهد یک جنایت خشونت آمیز میشود تصمیم میگیرد تا حوزه ای از پلیس شهر که دارای مشکل است را خریداری کرده و دوباره آن را به عنوان یک نیروی پلیس خصوصی بازسازی کند...