زندگی میسون بردلی زمانی به طور کامل بهم می ریزد که به طور غیرمنتظره سرپرستی فرزندان برادر مرحومش را برعهده می گیرد. این اتفاق درست بعد از آن رخ می دهد که او برای پیشرفت در حرفه وکالت، از نامزدی اش صرف نظر می کند.
زندگی اسکات بک طبق برنامه پیش نرفته است. او که در دبیرستانی که زمانی ستاره تیم بسکتبال بود، به عنوان سرایدار کار میکرد، با پدری بیمار، کامیونی شکسته و خاطرات رایان، دختری که مدتها پیش دوستش داشت، سر و کار دارد. فرصت به زودی زمانی به وجود می آید که رایان، اکنون مالک شوالیه های نقره ای ناکسویل، تصمیم می گیرد تا آزمون های باز برگزار کند. اسکات سعی می کند غیرممکن را نه تنها با ساختن تیم، بلکه با بازگرداندن زنی که دوستش دارد، انجام دهد...
والدینی که اخیراً از هم جدا شده اند، تریسی (فیسک) و ریک (راجرز) تعطیلات دیگر را با دختران خردسال خود هارپر و آوا می گذرانند. اما این کریسمس، دختران فقط یک چیز در لیست آرزوهای خود دارند - اینکه کریسمس را با مادر و بابا در خانه مزرعه خانوادگی تریسی بگذرانند...
ستاره سابق گوین استون مجبور به انجام 200 ساعت خدمات اجتماعی در یک کلیسای محلی میشود. او در کلیسا وانمود میکند که یک مسیحی است تا در نمایش تئاتر سالانه کلیسا نقشه عیسی مسیح را به دست آورد و...
همه ی اون چیزی که Allyson و دوستانش میخوان آرامش و صلحه و یه قراره دمِ عصر و خوردنِ شام در بیرونه و تنها خواسته شون از شوهرها مواظبت از بچه هاست ، ولی چی میشه که یهو همه چی بهم میریزه؟
حدود ده سال است که مریضی طاعون در یک دهکده جان مردم را میگرد حالا تعدادی از ساکنین تصمیم می گیرند که از انجا بروند انها به یک روستا متروکه می رسند اما خبر ندارند که در انجا چیز بدتری از طاعون منتظر انها است و..
یک وکیل به شهر کوچک زادگاه خود در آلاسکا بازمیگردد و به سرعت با دریافت دستوری مبنی بر جلوگیری از نمایش سنتی صحنه کریسمس و حمله به کریسمس، آبها را گلآلود میکند...