زندگی اسکات بک طبق برنامه پیش نرفته است. او که در دبیرستانی که زمانی ستاره تیم بسکتبال بود، به عنوان سرایدار کار میکرد، با پدری بیمار، کامیونی شکسته و خاطرات رایان، دختری که مدتها پیش دوستش داشت، سر و کار دارد. فرصت به زودی زمانی به وجود می آید که رایان، اکنون مالک شوالیه های نقره ای ناکسویل، تصمیم می گیرد تا آزمون های باز برگزار کند. اسکات سعی می کند غیرممکن را نه تنها با ساختن تیم، بلکه با بازگرداندن زنی که دوستش دارد، انجام دهد...
زمانی که "لیزی" 15 ساله ربوده می شود، پدر و مادرش که از هم طلاق گرفته اند، از درون نابود می شوند. شخصی روانی بنام "تریسی" ادعا می کند که میداند "لیزی" کجاست، اما بزودی مشخص میشود که او برای انجام اینکار از کسی دستور گرفته بوده...
مایک کریستین یک مرد متاهل خوشبخت است. او با معشوقه ی دوران دبیرستانش، الکس، روبرو می شود. به نظر می رسد بعد از گذشت تمام این سال ها هنوز هم احساس عاشقانه ای میان آن ها وجود دارد. مایک فکر می کند که الکس معشوقه ای واقعی برای تمام دوران زندگی اش می باشد اما او یک مشکل بزرگ دارد. او قراردادی را امضا کرده است و همسرش به او اجازه نمی دهد که از این ازدواج فرار کند...
"ناتاشا" که یک تعمیرگاه ماشین دارد و همچنین یک گروه موسیقی نیز دارد که خواننده این گروه نیز می باشد. به دلیل رانندگی خوبش مورد توجه باند های قمار باز مسابقات غیرمجاز می شود که از او دعوت می کنند تا به عنوان راننده ماشین های مسابقیشان به آنها بپیوندد اما ناتاشا به دلیل اینکه پدر او هم در یک چنین مسابقه ای جانش را از دست داده حاضر به انجام این کار نمی شود و او را به عنوان خواننده به محل برگزاری این مسابقات می کشاند ولی …
وقتی فاجعه جهانی وحشتناکی اتفاق می افتد، آیدان در داخل آپارتمان خود مخفی می شود و شروع به جیره بندی غذا می کند. مجتمع او توسط انبوهی از اسکریمرها آلوده می شود و با فروپاشی جهان با هرج و مرج و آشفتگی او کاملا تنها می ماند که باید برای نجات زندگی خود مبارزه کند...
داستان این سریال کمدی در مورد دو زن جوان است که شانسشون رو از دست دادن و در یک ناهار خوری به عنوان پیشخدمت مشغول به کار میباشند. این دو دختر رابطه ی دوستانه ای با هم برقرار میکنن و تصمیم میگیرن که پولهاشون رو جمع کنن و خودشون یک کافی شاپ کوچیک بزنن.واسه همین برای جمع کردن پول شروع به تلاش کردن و انجام کارهای مختلف میکنن و…