Andrea Frigerio

لیدیا در حالی که باردار تنها فرزندش والریا بود، توانست از دیکتاتوری ستمگر آرژانتین به اسپانیا فرار کند. ۳۶ سال بعد، او توسط سیستم قضایی آرژانتین احضار می‌شود تا در پرونده‌ای که منجر به تبعیدش شد، شهادت دهد.

از یک خلبان هواپیمای تجاری توسط سرویس‌های اطلاعاتی کشورش برای حمل چمدان‌های مرموز در سفرهایش به اسپانیا باج‌گیری می‌شود...

یک وکیل موفق در آرژانتین، پیش از کودتا، به دلیل فاش شدن رازی از گذشته، زندگی خود را در خطر می‌بیند.

آرتورو یک دلال هنری بی‌وجدان است و رنزو نقاش اجتماعی و دوست قدیمی او. آنها که مایل به ریسک کردن همه اینها هستند، یک نقشه افراطی و مضحک برای نجات خود ایجاد می کنند...

سرهنگ سابق فرناندز به عنوان وزیر آژانس ملی مبارزه با مواد مخدر (SENAD) منصوب شد و نیروهای ویژه را برای مبارزه در اولین نبرد از بسیاری از نبردها علیه قاچاق مواد مخدر در مرز پاراگوئه و آرژانتین پاکسازی کرد...

آقای مانتوانی از دریافت جوایز متعدد از سایر جهان امتناع می کند اما پس از اینکه برنده جایزه نوبل ادبیات می شود دعوت به بازدید از زادگاهِ خود در آرژانتین می شود ، جایی که برای او بسیار الهام بخش بوده ، بنظر می رسد این دعوتنامه بدترین ایده در زندگیِ آقای مانتوانی بوده چرا که مردم آن جا تبدیل به کاراکترهای رمانِ وی شده اند و ...