کاپیتان شرمن که سالها پیش در یک جزیره مورد حملهی موشهای جهشیافته قرار گرفته بود، مجدداً به این جزیره بازمیگردد و در کمال ناباوری، دوباره مورد حملهی این موجودات مرگبار قرار میگیرد.
"ریچل" و دوستش هنگام تعویض تایر خودروی خود ربوده شده و به مکان نامعلومی برده می شوند.دلیل اینکه آنها ربوده شده اند رازی است که هر تابستان دختران در شهر گم می شوند.از طرفی گروه دیگری تصمیم دارند فرزند یک شخص ثروتمند را بربایند.آنها بچه را به مزرعه ای می برند.اما دو آدم ربایی به گونه ای با هم درگیر می شود و ...
سواف برای فرار از زندگی شوربختانه اش تصمیم می گیرد به ارتش بپیوندد. با شروع جنگ خلیج فارس او به همراه سربازان دیگر بعنوان دفاع از صحرا به عربستان سعودی فرستاده می شود. او به همراه هزاران سرباز دیگر که نه دشمن را می شناسند و نه از دلیل حضور خود در آنجا مطلع هستند در میان صحرا انتظار رویارویی با دشمن را می کشند…
نیو اورلئان،سال 1981."سانی فیلیپس" پس از مرخص شدن از ارتش به خانه و نزد مادر خود باز می گردد و برای او کار می کند.او قصد دارد این کار را کنار بگذارد اما نمی تواند از گذشته فرار کند...