در شهر رستگاری، یک هفتتیرکش توبهکار و یک نابغه دیوانه تحت هدایت یک رهبر معنوی به دنبال رستگاری هستند، اما گذشتهٔ خشونتآمیزشان و تهدید انتقام، آرامش جدیدشان را به خطر میاندازد.
یک خانواده در تگزاس که از نسلهای گذشته در مسابقات سوارکاری فعالیت داشتهاند، برای درمان بیماری دختر خردسالشان که به سرطان مبتلا شده است، با شرکت در این مسابقات تلاش میکنند تا هزینههای درمان او را تأمین کنند.
دو مبلّغ مذهبی پس از مشاهدهٔ یک قتل، فرار میکنند و به کلبهٔ دو آدمکش قراردادی بازنشسته پناه میبرند. آنها موافقت میکنند که به این زنان کمک کنند، اما امنیت آنها تنها با اسلحههای این آدمکشها تضمین میشود.
یک کلانتر آمریکایی به دنبال یک گروه از قانونشکنان بیرحم میگردد. در همین حال، یک مقام دولتی مدعی میشود که این کلانتر در واقع روح خودِ اوست که از مرگ بازگشته است...