سایمون در جریان یک اعتراض با مکس آشنا میشود و این آشنایی، رویاهای او را برای تحصیل در رشته حقوق تحتالشعاع قرار میدهد. مکس با سبک زندگی آنارشیستی خود که سرشار از افراط و فریب است، سایمون را در مسیری ویرانگر به دام میاندازد؛ مسیری که سایمون حتی فرصت نمیکند مخرب بودن آن را تشخیص دهد.
یک دانشجوی جوان هنر از کمبود اعتماد به نفس رنج می برد و استاد خسته از جنگ او با چشم اندازهای تاریک دست و پنجه نرم می کند. به طور غیرمنتظره ای، سرنوشت آنها در سفری عجیب و خطرناک به سوی ناشناخته شروع به درهم تنیدگی می کند...
داستان در یک دنیای ویرانشدهی بیابانی اتفاق میافتد. شخصیت اصلی، که تداعیکنندهی یولیسس است، حافظهاش را از دست داده و در کنار زنی شمنباور به نام کالیپسو بیدار میشود. با بازیابی خاطرات، او دچار تردید میشود که آیا کالیپسو در حال کمک به اوست یا او را اسیر کرده است.