میگل یک مامور فدرال از بخش ویژه مسلح است و پس از تجربه یک ضربه روحی، او به یک سفر شخصی انتقام کشیده می شود و هویت یک مراقب نقابدار را به خود میگیرد...
"لئوناردو" یک نوجوان نابینا است که به دنبال استقلال خودش است. زندگی هر روز او تکراری است، گشت و گذار با دوستش "گیووانا" و انجام کارهای خسته کننده و تکراری. اما پس از وارد شدن گابریل به زندگی اش، دنیای او کاملاً زیر و رو می شود...
زن جوانی پس از مرگ مادر خواندهاش به شهر کوچک گویاس بازمیگردد و در حالی که در حال تحقیق در مورد گذشتهاش است، تحت تأثیر شرایط بردهوار خدمتکاران خانوادهاش قرار میگیرد...