یک دانشجوی هنر به نام کورت بارنت که در آلمان شرقی زندگی می کند شیفته همکلاسی خود الی سیدباند میشود، اما پدر او، کارل سیدباند موافق این عشق نیست. زمانی که پرده از اسرار گذشته کارل برداشته شد، مشکلات تازه بروز می کند چرا که مشخص می شود کارل، پدر الی در طرح پاکسازی نژادی آلمان نازی دست داشته است و...
پس از مرگ مادرش، جوری 16 ساله و پدرش جاشک به یک ساختمان پیش ساخته فرسوده در حومه شهر نقل مکان می کنند. در حالی که جاشک تلاش می کند تا برای خود و پسرش به عنوان سرایدار ساختمان موجودی جدید بسازد، جوری به تدریج متوجه می شود که خانه زندگی بدی برای خود دارد و از رنج ساکنانش تغذیه می کند.