کوتی، یک مرد ناشنوا و لال با شخصیتی پرشور و عدالتخواه است. زمانی که او در یک آسایشگاه ویژه برای افراد کمبرخوردار مشغول به کار میشود، به دنبال برقراری عدالت است. این تلاشها او را به دردسر میاندازد، تا جایی که با قانون درگیر میشود و همین امر باعث تیره شدن رابطهاش با خواهرش، دوی میشود.
آرجون و آنو دوستان صمیمی هستند و با هم ازدواج میکنند، اما زندگی مشترکشان به کابوس تبدیل میشود. آرجون تصادفاً با خدا روبرو میشود که از او میپرسد چه اشتباهی کرده است. خدا به آرجون فرصت میدهد که به گذشته برگردد و همه چیز را دوباره انجام دهد...