کارلو که شیفته پیتر جوان و بلندپرواز شده، او را به همسرش، جیادا، معرفی میکند. واکنش جیادا به این آشنایی غیرمنتظره است؛ او به شدت تلاش میکند تا پیتر را از زندگی خود دور کند، چرا که میترسد پیتر رازی ناگفتنی از گذشتهاش را برملا سازد.
یک مرد تاجر موفق به ایتالیا سفر می کند تا دخترش را از خرج کردن تمام پولش برای بازسازی یک ویلای قدیمی باز دارد، اما ایتالیا برای او نقشه های عاشقانه دیگری در سر دارد.
وقتی الساندرا و امیلیو به شهر نقل مکان می کنند و پدر و مادرشان کارلو و آنا را تنها می گذارند، زندگی برای همه تغییر می کند. در چند ماه بچه ها پدر و مادر خود را فراموش می کنند: چند تماس تلفنی، تولدهای از دست رفته، تشییع جنازه از دست رفته. اما آخرین دل تنگی برای این والدین این است که بدانند فرزندانشان برای کریسمس در اطراف نیستند...
اِما به ایتالیا سفر می کند تا در مورد روبند عروسی آموزش و تحقیق کند که گفته می شود برای صاحبش عشق می آورد. او در آنجا با پائولو، پسر یک خانواده توریساز محلی آشنا میشود...
الیزا فقط چهل سال دارد. وقتی بیماری غیرقابل تحمل او را از همسر و دخترشان می گیرد. قبل از اینکه قلبش متوقف شود ، الیزا راهی برای ماندن در کنار او پیدا می کند و…
آدلینا تاتیلو، خانم پلیمن، سردبیر اولین مجله ایتالیا و نیرویی انقلابی در رم محافظهکار و اخلاقگرای دهه ۱۹۷۰ است. او یک کارآفرین پیشگام در دورانی بود که زنان به نقشهای مادری و خانهداری محدود میشدند؛ یک کاتولیک معتقد، اما در عین حال یک مخالف جسور، او در خط مقدم نبردها برای طلاق، حقوق سقط جنین و رهایی زنان ایستاد.
جان به عنوان یک پیک دوچرخه در برلین کار می کند. یک روز، وکلا به او فاش می کنند که او وارث یک تریلیون دلار است که در طول 500 سال گذشته انباشته شده است. اما این ثروت با یک پیشگویی و یک کار غیرممکن برای جان می آید...