یک توله سگ به طور تصادفی دو جن را بیدار می کند و یکی از آنها در بدن سگ گیر می افتد. همانطور که جن به تلاش برای برآورده کردن آرزوها برای ارباب جدید خود ادامه می دهد، قدرت های او غیرقابل پیش بینی تر می شوند...
اتان هانت و گروهش بار دیگر مامور میشوند تا ماموریت غیرممکن دیگری یعنی متوقف کردن گروهی حرفه ای و زبده مثل خودشان که قصد نابودی سازمان را دارند، انجام دهند ...
هنگامی که اریک و مارشا رابطه طولانی مدت خود را قطع می کنند، اریک روزنامه نگار می تواند به خوبی آن را تحمل کند. او هنوز همسفر دیرینه سگش گیب را دارد و رئیسش، خانم اندروز، می خواهد او را به لندن بفرستد تا دفتری باز کند...
جان به عنوان یک پیک دوچرخه در برلین کار می کند. یک روز، وکلا به او فاش می کنند که او وارث یک تریلیون دلار است که در طول 500 سال گذشته انباشته شده است. اما این ثروت با یک پیشگویی و یک کار غیرممکن برای جان می آید...
بعد از سه سال غیبت، ناروتو به روستای خود باز میگردد و با دوستان قدیمی خود ملاقات میکند. اما شادی این دیدار طولی نمیکشد چون گروه شرور آکاتسوکی دست به کار شده و قصد دارند نقشههای شوم خود را عملی کنند. ناروتو و همتیمیهایش باید با آنها مبارزه کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. در این راه، ناروتو با چالشها و تصمیمات دشواری روبرو میشود که باید با آنها کنار بیاید. هدف اصلی او همچنان پیدا کردن و نجات دادن دوست قدیمیاش، ساسوکه است.
داستان انیمه در آیندهی دوری شکل میگیره، هزاران سال گذشته و انسانها بخاطر نابود شدن زمین توسط هیولاهای غول پیکر فضایی با نام Gauna ، از زمین فرار کردن و درون سفینههای فضایی که از باقی مانده سیاره ساخته شدن، زندگی میکنن. یکی از این سفینههای فضایی، “Sidonia” نام داره و انسانهای زیادی درون اون سفینه زندگی میکنن و حتی با نابود شدن کره زمین، انسانیت به سمت انقراض و نابودی نرفته و بقای خود رو ادامه دادن. مبارزه بین انسانها و Gauna ها رو دنبال میکنیم؛ Nagate Tanikaze ، مرد جوان داستان ماست که در قعر این سفینه بزرگ شده و تمرینات خاصی رو برای هدایت اسلحههای رباتی به نام Gardes دیده و نحوه هدایت کردن این سلاحها یا رباتها رو آموزش دیده و حالا قراره با روبرو شدن و جنگیدن با Gauna ها ، برای بقا انسانیت جان خودش رو به خطر بیاندازه.