کارلو که شیفته پیتر جوان و بلندپرواز شده، او را به همسرش، جیادا، معرفی میکند. واکنش جیادا به این آشنایی غیرمنتظره است؛ او به شدت تلاش میکند تا پیتر را از زندگی خود دور کند، چرا که میترسد پیتر رازی ناگفتنی از گذشتهاش را برملا سازد.
در مناظر سخت برفی کوههای آلپ ایتالیا، یک تکنسین جوان برای تعمیر نیروگاه برق روستایی که دچار خاموشی شده است، وارد میشود. در آنجا با ناپدید شدن عجیبی روبرو می شود...
"تیتا دی گیرولما" ظاهرا زندگی عادی و خسته کننده ای دارد . او در هتلی در سوئیس از وقتی ده ساله بوده زندگی میکند و روزهایش را منتظر کسی hست که ما نمی شناسیم .او همه را نادیده میگیرد و در واقع هیج احساسی ندارد . اما روزی او تصمیم میگیرد قوانین خود را تغییر دهد و تصمیم میگیرد به گارسون هتل"سوفا" رابطه برقرار کند ...
سندباد: افسانه هفت دریا (به انگلیسی: Sinbad: Legend of the Seven Seas) نام پویانمایی محصول کمپانی دریمورکس (به انگلیسی: ) میباشد که به کارگردانی پاتریک گیلمور (به انگلیسی: Patrick Gilmore) و تیم جانسون (به انگلیسی: Tim Johnson) ساخته شده است. سَندباد که به گونه سنباد هم نوشته میشود در فارسی پهلوی به معنای نیروی اندیشه همچنین به معنی بادی است که از سوی رود سند بوزد. ولی جدا از این معنا سندباد بیشتر یک چهره داستانی کهن ایرانی است که از او به همراه لقب سندباد دریایی، سندباد دریانورد یا سندباد بحری نام برده شدهاست. داستان سندباد را از دوره ساسانی میدانند. این داستان در قصههای هزار و یکشب هم گنجانده شده و به میان عربها هم راه یافتهاست و اروپاییان آن را از ایشان گرفتهاند. داستان سندباد امروزه سوژهٔ چندین فیلم سینمایی و پویانمای (از جمله همین پویانمایی سندباد و افسانه هفت دریا) گوناگون در جهان شدهاست. داستان انیمیشن درباره سنباد (ملوان افسانه هفت دریا) است که از سوی خدای اریس، مامور به سرقت بردن کتاب صلح شده است. او باید در این حین به قلمروی خود رفته و دوست دوران کودکیاش ، شاهزاده پروتئوس را نجات دهد.
آلیس دختر نوجوانی است که به عشق پدرش درگیر جنایتکاران میلان می شود. برای مقابله، آلیس از تخیل خود استفاده می کند، تحت تأثیر موسیقی، تلویزیون و فرهنگ پاپ زمان خود: دهه 80.
تمرکز سریال Missing روی بکا وینستون،مادری که پسری بنام مایکل داره و همسرش پل وینستون مامور سازمان سیا هست.وقتی مایکل میبینه به پدرش شلیک و کشته میشه.سالها با این وضع زندگی میکنه…۱۰ سال بعد..بکا متوجه میشه که اون دیگه یک پسر کوچولو نیست و شاید بهتره بگذاره دنبال زندگی خودش بره،وقتی به مایکل یک تحقیق خارج از کشور پیشنهاد میشه،بکا اول مردده اما بعد متوجه میشه باید پسرش رو بحال خودش بگذاره و اجازه میده تا اون به خارج از کشور بره تو ماه اول که مایکل در شهر رُم در حال تحقیق و مطالعه است دزدیده میشه و بکا میدونه که این قضیه تصادفی نیست.او برای پیدا کردن پسرش به اروپا سفر میکنه…