مادری دخترش را در زیرزمین خانهشان زندانی میکند تا از تصمیمات اشتباه او جلوگیری کند. او خبر ندارد که با این کار، در حال تکرار گذشتهی آسیبزای خودش است. با غیبت دختر، توجه همسایهها جلب شده و سوءظنها به سوی مادرِ پریشان داستان معطوف میشود.
ناپدید شدن اریکا پانزده ساله که تصور میشد قربانی قاتل سریالی شده، با حضور او در دادگاه قتلش پس از سه سال و مشخص شدن فرار و زندگی مخفیانهاش با دوست پسرش، ماجرایی غیرمنتظره را رقم زد.
بعد از بستن پیمانی برای جدایی قبل از کالج، کلر و آیدان مراحل رابطه خود را در آخرین تاریخ دنبال میکنند و مکانهای آشنا و غیرمنتظره را دوباره مرور میکنند و از هم میپرسند: با هم بمانند یا برای همیشه خداحافظی کنند؟..