شب سال نو است. "دیوید" مردی الکلی به همراه دو دوست خود در گورستان نشسته و درباره دوستش "جرج" صحبت می کنند. "جرج" با او درباره افسانه ای صحبت کرده که آخرین فردی که در یک سال بمیرد باید تا انتهای آن سال "کالسکه ارواح" را رانده و روح کسانی را که می میرند جمع آوری کند. "دیوید" آخر شب بر اثر حمله قلبی از دنیا می رود و...
تدی آنکر، جوان ثروتمند، در اوایل دهه ۱۹۲۰ پولش را روی تئاتر سرمایهگذاری میکند. هر کاری که انجام میدهد موفق میشود. او عاشق یک رقصنده به نام کارین میشود و تصمیم میگیرد نمایش جدیدی را با کارین به عنوان بازیگر زن اصلی روی صحنه ببرد، اما برای اولین بار یکی از نمایشهایش با شکست مالی روبهرو میشود.