پیپا و توماس به آپارتمان رویایی خود نقل مکان می کنند ، آنها متوجه می شوند که پنجره های آنها مستقیماً به آپارتمان روبرو نگاه می کند ، این باعث ایجاد زنجیره ای از رویدادها می شود که منجر به فاجعه می شود.
یک فروشنده عتیقه و یک نظافتچی بر سر چگونگی کوچک کردن یک ملک باشکوه درست قبل از کریسمس با هم درگیر می شوند. وقتی آن دو گنجینه های خانه را کشف می کنند، راهی پیدا می کنند تا مالک منزوی را با گذشته کریسمس خود دوباره پیوند بزنند...
بعد از اینکه بکا تماس مرموزی از بردارش که در گذشته خودکشی کرده دریافت می کند بلافاصله به آپارتمان او می رود و متوجه می شوند که او سالم و زنده می باشد و …