نيويورک. «ميريام» (دونوو) و محبوبش، «جان» (بويي)، با کشتن آدم ها و نوشيدن خون آنان، مانع پيري و مرگ خود مي شوند («جان» در قرن هجدهم با «ميريام» آشنا شده و «ميريام» مصر باستان را به ياد مي آورد) با وجود اين، نشانه هاي پيري در «جان» نمودار مي شود.
«روبرتا گلس» (آرکت)، زن بیست و هشت ساله ای است که با شوهر بی تفاوتش، «گری» (بلوم)، زندگی کسالت باری دارد. او از طریق آگهی های دوست یابی روزنامه ها، می کوشد راه خلاصی برای خود پیدا کند و جذب یک سری آگهی می شود که نویسنده شان در پی دختری به نام «سوزان» (مادونا) است...
یک مهماندار هواپیما به نام کاساندرا بودِن در اتاق هتل خود بیدار می شود و در کنار خود یک جسد می بیند و از شب قبل چیزی به یاد نمی آورد. او از ترس با پلیس تماس نمی گیرد و صبح خود را مثل اینکه اتفاقی نیوفتاده است ادامه می دهد و با دیگر مهمانداران و خلبانان برای سفر به فرودگاه می رود. در نیویورک با ماموران اف بی آی رو در رو می شود و...
این سریال بیشتر بر مشکلات خانواده ها در عصر جدید می پردازد ، زندگی با نژادهای مختلف ، سن های مختلف، اعتقادات مختلف و جنس های مختلف. در خانواده مدرن تضاد ها بیشتر از هر روز نمایان می شود و فاصله بین نسل ها بیشتر و بیشتر. همین تضاد هاست که ما را به خنده وا می دارد. در خانواده مدرن هر کس سعی می کند تا خود را با شرایط خانواده تطبیق دهد ولی هر چه بیشتر تلاش می کند شرایط کمیک تری خلق می شود…