در پاریس، دو دختر به نامهای آنی و پاسکال در یک کلوپ شبانه، دو پسر را تعقیب میکنند. آنها مسموم میشوند و بیهوش شده، سپس در انبار یک قایق به خود میآیند.
دو خلافکار که پس از شکست در آدمربایی به خانهای در جنگل پناه بردهاند، به دلیل ارتکاب جرمی هولناک توسط یکی از آنها، به دست قبیلهای آدمخوار کشته میشوند.
سرپرست شرور هلگا، زندان سیاسی زندان زنان استیلبرگ را اداره می کند. الیزابت فوگل ، زندانی سرسخت، که دختر یکی از رهبران شورشیان است ، پس از آنکه خود را در استیلبرگ در زندان می بیند ، از هلگا فرار می کند...