ویلی ۱۰ ساله همیشه رویای ابرقهرمان شدن و دستگیری مجرمان در کنار پدر پلیسش را در سر داشته است. با این حال، رویای او با تولد برادر کوچکش، چارلی، نقش بر آب میشود. نه تنها تمام توجهات به سمت این کوچولوی تازه وارد جلب میشود، بلکه ویلی متوجه میشود که چارلی قدرتهای ماورایی دارد.
نلی و سگش تعطیلات پاییزی را با عمویش هانیبال می گذرانند. با این حال، معلوم می شود که هانیبال آن طور که فکر می کرد زندگی آرامی ندارد و او یک مامور هیولا است...
سونه دانشآموزی است که قرار است با کلاسش به یک اردوی مدرسهای مخفی برود. اما او متوجه میشود که عروسی پدربزرگش هم در همان زمان برگزار خواهد شد. از طرفی، پدر سونه به عروس جدید پدربزرگ مشکوک است و مادر سونه هم همسر سابقش را میبیند که کاملاً با پدرش متفاوت است. همه این اتفاقات باعث ایجاد یک وضعیت پیچیده و پر از تنش برای سونه میشود.
در اولین روز به عنوان دانش آموز کلاس چهارم، سونه با یک غافلگیری ناخواسته روبرو می شود. یک پسر جدید روی صندلی او نشسته است، و او تمام چیزی است که سون می خواهد باشد. نه تنها این، بلکه نام او نیز سونه است - این بدترین شروع ممکن برای کلاس چهارم است.
هنگامی که یک قتل دوگانه تکان دهنده به مدت 16 سال حل نشده باقی می ماند، یک کارآگاه با یک تبارشناس همکاری می کند تا قاتل را قبل از اینکه تبدیل به یک پرونده سرد شود، دستگیر کنند.