گروهی از افراد بسیار متفاوت که در سال 1975 در کمونی به نام "همراه" زندگی می کردند. اکنون سال 1999 است و این اجتماع به کوچکترین اجتماع جهان تبدیل شده است. این کمون تنها از دو نفر - گوران و کلارسه - تشکیل شده است...
جولیا ۲۱ سال است که با گناه ناپدید شدن پسرش زندگی کرده است. هنگامی که به خانه دوران کودکی خود در اولاند باز می گردد، حقایق و دروغ های قدیمی برملا می شود. او به چه کسی می تواند اعتماد کند و پسر 5 ساله اش چه شد؟..
"ایزابت" همسر بددهن و الکلی خود "رولف" را ترک کرده،چمدانش را بسته،و به همراه فرزندان خود به خانه برادرش "گوران" می رود.او در شهرکی زندگی می کند که سن مردم آن بین 25 تا 35 سال است.اتفاقاتی که در این شهر به وقوع می پیوندد نه تنها بر روی اعضای خانواده بلکه بر روی دیگران نیز تاثیر می گذارد...
آنا، زنی جوان و ساده لوح، به کناتبی نقل مکان می کند تا به عنوان یک پرستار بچه عضوی از جماعت رایگان کلیسا شود، که از نظر او جامعه ای گرم و پارسا به نظر می رسد. اما به زودی ...
در سال 1958، اولین افسر پلیس زن در سوئد فارغالتحصیل میشود. گروه کوچکی از پیشگامان در راه برابری جنسیتی گام بزرگی برمیدارند، اما همچنان با مشکلاتی روبرو هستند، به خصوص زمانی که دامنهایی که مجبور به پوشیدن آن هستند، محدودیتهای غیرقابل تصوری را ایجاد میکند.
تو یه آینده نزدیک، آسیبپذیرترین مناطق سوئد دیوارکشی میشن و قوانین خاصی روشون اجرا میشه. وقتی وزیر کشور تو بزرگترین منطقه، شهر پارادایس، دزدیده میشه، فردریکا، مامور سِپو (SÄPO)، از امیر، یه مبارز سابق اِماِماِی (MMA) که با حبس ابد روبهروئه، کمک میخواد. ماموریتش: نفوذ به شهر پارادایس و پیدا کردن وزیر، وگرنه شانس دیدن دوباره دخترش رو از دست میده.
هنگامی که یک قتل دوگانه تکان دهنده به مدت 16 سال حل نشده باقی می ماند، یک کارآگاه با یک تبارشناس همکاری می کند تا قاتل را قبل از اینکه تبدیل به یک پرونده سرد شود، دستگیر کنند.