میلیسنت وتربی زنی میانسال است که زندگی اش خالی از عشق و محبت است. زندگی انفرادی میلیسنت زمانی تغییر می کند که او با برت هانسن یک مرد جوان کاریزماتیک روبرو می شود.
بازیگر معروفى به نام « چارلى کسل » ( پالانس ) تصمیم مىگیرد که قراردادش را با کمپانى استنلى هوف تمدید نکند . همسرش ، « ماریون » ( لوپینو ) با این تصمیم موافق است اما تهیه کننده ى سودجویش ، « هوف » ( استایگر ) با تهدید او را مجبور مىکند که نظرش را عوض کند .
كارآگاه خصوصى ، « مايك هامر » ( ميكر ) ، شبى در بزرگراهى به « كريستينا بيلى » ( ليچمن ) برمىخورد كه در حال دويدن است . « هامر » او را سوار مىكند ، اما خيلى زود جلوى اتوموبيلش را مىگيرند ، او را بىهوش مىكنند و « كريستينا » را مىكشند . « هامر » جان به در مىبرد و كنجكاوانه به تحقيق دربارهى ماجرا مىپردازد ...
انقلاب مکزیک، سال ۱۸۶۶. “بنجامین ترین” (کوپر)، سرگرد سابق ارتش جنوب، و “جو ارین” (لنکستر)، یک یاغی همیشه خندان، از آمریکا به مکزیک میروند تا برای هر کسی که بیشتر پول بدهد، بجنگند وسترنی هیجان انگیز و چند لایه ای که نمونه ای برای فیلمنامه نویسی کلاسیک در تاریخ سینما نیز به شمار می آید.وجه جذاب روایتی اثر در کنار بازی زوج کوپر و لنکستر برجسته تر مینماید. فیلم را کمپانی فیلمسازی خود لنکستر با بودجه ۷/۱ میلیون دلاری تهیه میکند و در نخستین نمایش جهانی بیش از ۱۱ میلیون دلار فروش میکند. آلدریچ، استاد خشونت در سینمای آن دوره، اینجا به اندازه کافی قابلیتهای خود را نشان میدهد
در سنگاپور، یک کارآگاه خصوصی و مقامات بریتانیا در جستجوی یک سندیکای جنایتکار هستند که یک فیزیکدان هستهای را با هدف فروش او به بالاترین پیشنهاد دهنده ربوده است.