» فرانک « ( هریس ) با این فلسفه که » هر چیزى که دیدى و دلت خواست، مىروى و به دست مى آورى «، و با سوداى رسیدن به ثروت و شهرت، کار در معادن شمال انگلستان را رها مىکند تا به عنوان خشنترین بازیکن یک تیم راگبى انگلیسى راه موفقیتش را هموار کند.
گروهبان گریمشاو می خواهد با برنده شدن جایزه Star Squad با آخرین جوخه خود از سربازان ملی که به تازگی فراخوانده شده اند، در دوران موفقیت بازنشسته شود. اما ...
راننده ای که به دنبال کار می گردد ، به یک بنگاهی که چند راننده کمپرسی مصالح ساختمانی دارد مراجعه می کند ، و در آنجا بعد از آزمایش رانندگی استخدام می شود . مدتی بعد راننده ای کشته می شود و ...
در جنگ جهانی دوم، یک افسر بریتانیایی شکست خورده توسط عمویش، سرتیپ دفتر جنگ، برای شرکت در یک عملیات مخفی برای "بازیابی" آثار هنری غارت شده از نازی ها انتخاب می شود...
داستان درباره یک کارمند بانکی تندرو است که در حومه شهر لندن زندگی وحشتناکی دارد. پس از مخلوط شدن در یک سالن موسیقی ، او خود را روی صحنه با یک شعبده باز خارجی می بیند ، که او را هیپنوتیزم کرده و همه مهارت های خود را از دست می دهد...
یک فرد سابقهدار که پس از زندانی شدن به دلیل سرقت جواهرات آزاد شده است، نسبت به همدستان سابق خود کینه توزی میکند و نقشه پیچیدهای برای سرقت ثروت آنها طراحی میکند.
"پینکی براون" عضو اوباش یک شهر کوچک است. وقتی او دستور قتل یکی از رقبایش، "فرد" را می دهد، پلیس مرگ او را خودکشی در نظر می گیرد. اما این باور پلیس "آیدا آرنولد"، کسی که درست پیش از مرگ "فرد" همراه او بوده را قانع نمی کند و...
"جانی مک کوئین" رهبر یک سازمان مخفی ایرلندی،در خانه "کتلین" و مادرش مخفی شده تا نقشه سرقتی که بودجه مورد نیاز برای ادامه فعالیتهایش را تامین می کند را طراحی کند. در این حین اوضاع به هم ریخته و او زخمی می شود...
گروهی از سربازان وظیفه در جنگ جهانی دوم برای پیوستن به نیروهای پیاده نظام فراخوانده می شوند. در ابتدای امر آنها ناامید و خسته به نظر می رسند اما فرماندهانشان به آنها اعتماد داشته و تبدیل به تیمی بی نظیر می کنند………
ماجراهای دکتر در زمان و مکان، ارباب زمان که با احیای ظاهر و شخصیت در هنگام نزدیک شدن به مرگ تغییر می کند و همراهانش در نبرد با بیگانگان و دیگر مگالومانیاها به او می پیوندند.
سریال تلویزیونی "هواپیماسازان" که در کارخانه هواپیماسازی اسکات فریلونگ می گذرد، به فعالیت های روزمره یک شرکت چند میلیون پوندی و به ویژه جاه طلبی های مدیر عامل بی رحم آن، جان ویلدرز، می پردازد.