پس از مرگ شوهرش، کریستین تراسی که مدت ها فداکار بود دیگر باور نمی کند و در دومین کریسمس بدون شوهرش، به دنبال آسایش و الهام گرفتن از یک گروه حمایتی بازدید می کند...
پس از اینکه او یک رستوران ایتالیایی در بروکلین را به ارث می برد، مدیر امی با یک سرآشپز اصلی که در لیست سیاه قرار گرفته است به دنبال فرصتی دوباره می گردند. آنها متوجه می شوند که مهمترین عنصر برای هر دستور غذا همیشه عشق است...
پس از فوت عمه دی، مغازه شیرینیفروشی او به طور مساوی بین خواهرزادهاش مگی و دکس، کشاورز شربت افرا، تقسیم میشود. مگی و دکس با دنبال کردن نامههایی که دی از خود به جا گذاشته، در جریان فستیوال شیرین پاییز، راز این تصمیم را فاش میکنند.