Maria Howell

این داستان درباره سه دوست دوران کودکی به نام‌های نورا، جینی و مری است که هر تابستان را در یک اردوگاه تابستانی با هم می‌گذراندند. سال‌ها بعد، زمانی که فرصتی برای دور هم جمع شدن در یک اردوی تابستانی دوباره به وجود می‌آید، آنها از آن استقبال می‌کنند.

دو معلم در حالی که سعی می کنند بخش هنر مدرسه خود را نجات دهند عاشق یکدیگر می شوند...

زندگی یک مرد جوان پس از یک تصادف زیر و رو می شود. تا زمانی که او با حیوان خدمتکارش، "گیگی"یک میمون کپوچین کنجکاو و باهوش ملاقات کند...

داستان بری سیل، یه خلبان آمریکایی که در یک عملیات سِری برعلیه کشوری در دهه‌ی 80 میلادی برای سی.آی.لی وظیفه‌ی دلالی مواد مخدر را برعهده داشت...

یک مرد خانواده و شغلش را به خوبی اداره می کند تا زمانی که با یک نقاش با استعداد وارد یک رابطه عاطفی میشود و کنترل زندگی خود را از دست می دهد …

داستان فیلم درباره گروهی از زندانیان جوان در یک مرکز برای دختران نوجوان مجرم است که با تبدیل شدن به آتش نشانان داوطلب، زندگی جدیدی را پیدا می کنند...

یک مکانیک عاشق وکیلش می شود...

یه برخورد تصادفی تو یه پرواز پر تلاطم، منجر به یه عاشقانه غیرمنتظره بین دو غریبه میشه که توی آشوب سفر هوایی، آرامش رو تو همصحبتی همدیگه پیدا می‌کنن.

"فرانکی" پسر جوانی است که بر ترس خود غلبه کرده و از خانه فرار می کند و بی خانمان می شود و هیچ چاره‌ای جز تلاش برای زنده ماندن در خیابانها ندارد ...

دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...