الا در ۲۶ سالگی میخواهد از مادر یونانی سلطهگر و زندگی بیحاصلش فرار کند. وقتی مادرش میمیرد اما به صورت روح برمیگردد، الا احساس میکند که در دام افتاده است تا اینکه نیک، عشق سابقش، دوباره ظاهر میشود و امیدی برای عشق و استقلال در او زنده میشود.
یک زوج در وسط اقیانوس، روی قایق خود، مشغول جشن تولد پسرشان هستند. ناگهان طوفانی سهمگین به آنها حمله میکند و موجودات گرسنهای را از اعماق دریا به سطح میآورد. آنها برای زنده ماندن مجبور میشوند مبارزه کنند.
مادلین، پیشخدمت هتل و مادر یک پسر، با فرانسوا، دانشجوی ثروتمند، آشنا میشود. رابطهشان عمیق میشود، اما فرانسوا برای رهایی از چیزی، سرنوشت مادلین را به خود گره میزند.
سلن هفده ساله ایده آلیست است، به عشق مطلق اعتقاد دارد و بیشتر به مطالعه علاقه دارد تا به شبکه های اجتماعی. او که پاریس را به مقصد بیاریتز ترک می کند، آماده می شود تا مدتی دور از نامزدش، پیِر، زندگی کند. او خیلی سریع با نخبگان دبیرستان جدید خود روبرو می شود که...