آپاناتچی، دختر شهرکنشین، معدن طلای مخفی پدرش را دریافت میکند، اما جستجوگران حریص همسایه برای به دست آوردن طلا به قتل و آدمربایی متوسل میشوند و دختر و برادرش را مجبور میکنند تا از وینیتو حمایت کنند...
یک زن استرالیایی برای جستجوی خواهرش که متوجه می شود با یک باند قاچاق هروئین درگیر است، وارد لندن می شود. خود این باند مورد حمله یک رقیب ناشناس قرار می گیرد که به طور روشمند با شلیک گلوله به سر آنها را ترور می کند...
رئیس آپاچی وینتو و پیشاهنگ اولد سورهند برای کمک به قطار مهاجرانی که توسط دسیسههای یک کلاهبردار بیوجدان به نام شاهزاده نفتی تهدید میشوند، همکاری میکنند...