شاگرد قنادی که از تبدیل شدن شبانهاش به یک دیو وحشی خبر ندارد، زندگی آرامی دارد. خانوادهاش همسایهشان را مأمور میکنند تا مراقب او در شب باشد. اما همسایه که عاشق شخصیت روزانهی او شده، تلاش میکند تا نفرینش را باطل کند.
هیونگ دو یه قاتله که واسه کمپانی که به صورت بازرگانی فلزیجات خودش رو معرفی کرده کار می کنه . یه روز داخل یکی از ماموریتاش با یه مرد به اسم هیون یی همکار میشه که باید بعد از کار اون رو بکشه . هیون یی از هیونگ دو میخواد که واسه خانوادش پول بفرسته . در همین حال هیونگ دو واسه دیدن خانواده هیون یی میره که . . .....