همسایه خانواده تورا سان، آکمی، که با مشاور ازدواج تورا سان (1984) ازدواج کرده بود، از شوهرش که فقط به کار علاقه دارد فرار می کند. تورا سان او را تا شیکینجیما تعقیب می کند و سعی می کند او را به خانه خود بازگرداند...
ساتو آیا کارمند موقت یک شرکت است که هرچقدر هم که دستخوش فریب باشد، هرگز از کسانی که او را فریب دادهاند بد نمیگوید. در شرکتش به راحتی از او به عنوان «زن چسبنده» سوءاستفاده میشود. این زن دفتری ساده و معمولی با ایچیجو کِی آشنا میشود. او جانشین جوان یک شرکت بزرگ است و به خاطر فشار مادربزرگش، رئیس هیئت مدیره، عجله برای ازدواج دارد. سرنوشت با قسمت آنها شوخی میکند و در شرایط ناگهانی و عجیب آنها را به هم نزدیک میکند. این شروع تغییر سرنوشت آنهاست.