مایکا ماتیاس، بازیکن بیسبال، و پسر کوچکش بابی، طرفداران پر و پا قرص تیم لیدز یونایتد هستند که در آمریکا سرگردان شدهاند. آنها با نامهای مستعار و با یک کامیون قدیمی خراب به جامعه سنتی و آرام «آمیش»ها در «شوگر کریکِ» اوهایو میرسند. سه خواهر آمیش که یک مهمانخانه قدیمی را اداره میکنند، از آنها حمایت کرده و مایکا را به عنوان تعمیرکار استخدام میکنند. این امر باعث برانگیختن سوءظن یک نفر در شوگر کریک میشود...
یک کهنه کار جنگ با استفاده از دستگاهی قلب خود را از کار می اندازد و سپس دوباره آن را راه می اندازد تا در دنیای بعد از مرگ دنبال قاتل نامزدش بگردد و ...
رویاها و توهمات نگران کننده ای به سراغ «کورتیس»، پدر خانواده، آمده است. او که به شدت تحت تاثیر این رویاها قرار گرفته و معتقد است آخر الزمان در حال فرا رسیدن می باشد، در حیاط پشتی خانه اش شروع به ساختن یک پناهگاه در دل زمین می کند، تا خانواده اش را در برابر طوفان محافظت کند. این کار باعث شده خانواده اش از هم بپاشد و اطرافیانش به سلامت عقل او شک کنند، اما او قصد دارد برای محافظت از خانواده اش این پناهگاه را بسازد...
در سالهای 1950، دو عاشق و معشوقه که یکی خبرنگاری فاسد و خوشچهره و دیگری روسپ ی، با فریب و کشتن افراد ثروتمند قصد ثروتاندوزی داشتند. اما زمانی که مادر سادهلوح آنها به موضوع پی میبرد، همه چیز به هم میریزد.