در سال ۱۹۸۹، با آغاز انقلاب رومانی، زندگی شش نفر به دلیل اعتراضات و مشکلات شخصی با هم درآمیخت و در نهایت به سقوط ناگهانی رژیم کمونیستی و سرنگونی چائوشسکو منجر شد.
یک زن به نام کلارا خسته از انتظار برای عشق، تصمیم میگیرد که آن را به وجود آورد. ولاد، شریک زندگی او، با شخصیت فراموش کننده و مهربان، شریک مناسبی برای این پروژه عشق است. کتابها، فیلمها و فولکلور، الهام بخش این پروژه هستند. در اولین قرار ملاقات ، آنها عشق کامل خود را به عنوان یک پروژه با مسیر های ارزیابی واضح برنامهریزی میکنند. سپس بازی را شروع میکنند...
داستان کاستی که تصمیم میگیرد با پدرش ساندو بعد از سالها دیدار کند و یک ملاقات خانوادگی سورپرایز برای او ترتیب دهد. این کار کاستی راه فراری از مشکلات زناشوییاش است. اما در این سفر، پدر و پسر با گذشته و حال خود روبرو میشوند و رابطهشان به چالش کشیده میشود...