انقلاب 1989 رومانی، شهر سیبیو را به صحنه درگیری خونینی بین پلیس و مردم معترض تبدیل میکند. کاپیتان ویورل، در تلاش برای فرار از دست ارتش، به همراه دیگر زندانیان به استخری خالی انداخته میشود.
در شیفت شب، یک آمبولانس اورژانس با یک تیم سه نفره، یک پزشک، یک امدادگر و یک راننده به آپارتمان یک پیرمرد فراخوانده می شود. این رویداد زندگی آنها را برای همیشه تغییر می دهد ...
داستان یک زوج جوان که به تازگی در رومانی ازدواج کرده اند. مرد یک رهبر ارکستر جوان از بخارست و زن یک پیانیست با استعداد از جمهوری مولداوی است. آنها تصمیم می گیرند عروسی دیگری در مولداوی برگزار کنند، به این امید که پول پرداخت حساب آپارتمان جدید را دریافت کنند...
دو دختر جوان می خواهند شهر خود را ترک کنند و برای کار به خارج از کشور بروند. با این حال، رویاهای آنها به سرعت با حقیقت سرد واقعیت درهم می شکند و متوجه می شوند که هر رویایی باید هزینه خود را داشته باشد...