داستان گروهی از دوستان اسپانیایی را دنبال میکند که تا ریو دو ژانیرو سفر میکنند تا جسد دوست درگذشتهشان را به کشور بازگردانند، اما به محض رسیدن به آنجا متوجه میشوند که او در واقع نمرده است.
در پسزمینهی دراماتیک جشنهای هفته مقدس اسپانیا، دو پلیس زن تلاش میکنند تا یک سری جنایات را در شهر مورون د لا فرانترا در اندلس، در منطقه سیاسی و فرهنگی بهاصطلاح «اسپانای عمیق» سویا، که محل استقرار یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی بینالمللی ایالات متحده است، حل کنند.
خوآکین مانچادو با قاطعیت تمام بر امپراطوری مواد مخدر خود در بندر بارسلونا فرمانروایی میکند. اما با ورود یک محموله جدید، اوضاع به هم میریزد و هم تجارت او و هم خانوادهاش در معرض خطر قرار میگیرند.
یک جنگجو از قرن شانزدهم، اولین دانشجوی زن دانشگاه از قرن نوزدهم، و یک امدادگر از قرن بیست و یکم به یک آژانس مخفی می پیوندند تا از تغییر تاریخ اسپانیا با استفاده از درهای سفر در زمان جلوگیری کنند.