کاپیتان دزد دریایی یکچشم با چند تا بچه یتیم تو یه جزیره متروکه اردو زده تا دنبال گنج افسانهای کاپیتان زیلورتاند بگرده. پیت دزد دریایی میخواد به بچهها کمک کنه و سعی میکنه اون گنج رو براش پیدا کنه.
پیت دزد دریایی برای پیوستن به باشگاه دزدان دریایی شجاع، باید یک هیولای دریایی را شکست دهد. او به بندر متروکه کومو میرود تا با این هیولا روبرو شود و برای این کار کاملاً آماده است.
در پی یک سوءتفاهم، پلوپ به پادشاهی میرسد و اطرافیانش به قصر نقل مکان میکنند. او در حال آموزش برای پادشاهی است اما نگران سرنوشت وارث حقیقی تاج و تخت است.
سه دختر گروه K3 که در حال قدم زدن در پارک، غافلگیر باران شدند، تصمیم میگیرند با هم به سینما بروند. وقتی مشغول تماشای فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» هستند، ناگهان هر سه در داخل فیلم گیر میافتند. در سرزمین عجایب تصمیم میگیرند آلیس را پیدا کنند و او را از خطرات پیش رو آگاه سازند، اما دیر شده است. به آنها گفته شد که آلیس ...
لوی یک سبد پیدا میکند که داخلش یک بچه دلقک است. او واقعاً میخواهد از آن بچه مراقبت کند. به خاطر یک سوءتفاهم، او فکر میکند که پلوپ بچه را دوست ندارد، برای همین آن را مخفی نگه میدارد. اما کلوس و کوئبل راز او را میفهمند.
پیت دزد دریایی و همراهانش در سفر به کاتوکینه با دختری کولی به نام اسمرالدا آشنا میشوند که همه به او علاقهمند میشوند جز استین. استین متوجه میشود که اسمرالدا قصد دارد با استفاده از قدرتهای جادویی، کشتی آنها را بدزدد.
در یک روز سرد، پلوپ و دوستانش به دیدار پنگوئنی به نام پینکی میروند که از دست یک زن شرور که میخواهد سوپ پنگوئن بپزد، گریخته است. کوتولهها برای نجات سایر پنگوئنها به قطب جنوب سفر میکنند.