هانا که برای مراقبت از همسر بیمار یک رهبر آمیش استخدام شده، به رابطه ای پنهانی با او دچار می شود. پس از مرگ مشکوک همسر این مرد، هانا متهم به قتل شده و برای اثبات بی گناهی خود تلاش می کند.
هنگامی که پدر اولیویا، که یک مدلساز است، تصمیم به بازنشستگی از شرکت خانوادگیشان میگیرد، اولیویا خود را شایستهترین فرد برای جانشینی او میداند. با این حال، ورود سایمون با دیدگاههای وسیع و بلندپروازانهاش، نه تنها آرامش و ثبات زندگی اولیویا را به خطر میاندازد، بلکه موقعیت او به عنوان جانشین پدرش را نیز متزلزل میکند.
لیا برای گسترش خدمات خیریهٔ تحویل غذا تلاش میکند، ولی تنهایی به نتیجه نمیرسد. با ورود الی، او میفهمد که کسبوکار و عشق، هر دو با کمی تلاش و اعتماد، شکوفا میشوند...
یک مادر بیوه یک دوره کارآموزی تابستانی را در یک شرکت فناوری دریافت می کند و در حین یادگیری در مورد حسابداری، طراحی اپلیکیشن و یافتن عشق، توجه دو مدیر بسیار متفاوت را به خود جلب می کند.