« بيگ جان مك مسترز » ( گيبل ) و « اسكوار جان سند » ( تريسى ) دو جويندهى نفت هستند كه فراز و نشيبهاى مالى آنان با مشغلههاى عاطفىشان در هم آميخته است.
کارآگاه وانگ اهل سان فرانسیسکو توسط دیتون تماس گرفته میشود، که از جان خود میترسد. وقتی وانگ روز بعد به شرکت شیمیایی دیتون میرسد، او را مرده پیدا میکند.
"پدر فلانگان" پس از شنیدن اعترافات یک مجرم تصمیم می گیرد پناهگاهی با نام "شهر پسران" تاسیس کند."وایتی مارش" به آنجا می رود اما فرار کرده و گرسنه باز می گردد.او دوباره فرار می کند اما وقتی دوستش تصادف می کند بار دیگر باز می گردد.او فرار کرده و به گروه برادرش می پیوندد و...
یک کارگر لولهکش پاریسی آرزو دارد که موقعیت اجتماعی و همسر زیبایی داشته باشد. او یک دختر را از دست پلیس نجات میدهد، با او در یک آپارتمان بیروح در طبقه هفتم زندگی میکند، سپس برای جنگ راه میافتد.