پیرمردى به نام » داربى اوگیل « ( شارپ ) ، سرایدار املاک فرماندار است . او که باید جایش را به مردى جوان بدهد فرصتى مىخواهد تا خبر را به اطلاع دخترش ، » کتى « ( مانرو ) برساند . همان شب » داربى « به چاهى سقوط مىکند و از آن جا وارد سرزمین آدمکوچولوها مىشود .
دو آمریکایی که برای شکار به استکاتلند رفته اند گم می شوند.آنها با دهکده کوچکی روبرو می شود که بر روی نقشه دیده نمی شود.مردم دهکده راز اسرار آمیزی دارند و به شیوه ای زندگی می کنند که به نظر می رسد دویست سال به عقب بازگشته اند...
یک سگ سابق ارتش ثروتی را از صاحب میلیونر عجیب و غریب خود به ارث می برد و مسموم می شود و از رهبر در بهشت می خواهد حیواناتی را به او بفرستد تا او را به عنوان یک بازرس خصوصی انسان به زمین بازگرداند تا قتل خودش را حل کند.
"تام" و "الن" برادر و خواهری هستند که در هنر رقص به موفقیت رسیده اند. مدیر برنامه هایشان، آنها را در زمان مراسم ازدواج سلطنتی به لندن می فرستد. "الن" بر روی کشتی با "لرد جان برندال" آشنا می شود و...
"ابن آدامز" هنرمندی در دوران رکود اقتصادی نیویورک است که هیچگاه منبع الهامی برای نقاشیهایش پیدا نکرده است. روزی که بالاخره خریداری برای یکی از نقاشیهایش پیدا شده، سر و کله "جنی اپلتون" دختری اسرارآمیز پیدا شده و با او رابطه دوستانه برقرار می کند...