کارگاه یونا لینا(توبیا زیلیا کوس) از دکتر اریک بارک(میکائیل پِرش برانت) می خواهد تا با استفاده از روش هیپنوتیزم ژوزف پسر نوجوان بازمانده از قتل عام بی رحمانه خانواده اش را به حرف آورد. دکتر بارک کم کم به نتایجی می رسد اما ناشناسی پسر خود او را می دزدد و به او هشدار می دهد در صورتی که دست از هیپنوتیزم برندارد او را خواهد کشت. کارگاه لینا با کمک دکتر بارک پی می برد که لیدیا مادر حقیقی ژوزف عامل قتل عام بوده و در این راه ژوزف را وادار به کشتن افراد خانواده اش کرده است. آنان با کمک سیمونه (لِنا الین) همسر دکتر بارک محل اختفای لیدیا -را پیدا می کنند و پسربچه را نجات می دهند اما لیدیا کشته می شود…
در شمال سوئد، سال ۱۸۵۲، یک کشیش جدید و خانوادهاش به کنگیس، روستایی پر از بینظمی، میرسند. کشیش میخواهد جامعه را بهبود بخشد، اما بسیاری از روستاییان با تغییر مخالفند. وقتی یک سری قتلهای وحشتناک رخ میدهد، کشیش و پسرخواندهاش، جوسی، تحقیقات را آغاز میکنند، اما نخبگان حاکم در روستا مانع آنها میشوند. تنشها تشدید میشود، وفاداریها آزمایش میشود و کشیش مجبور میشود در حین شکار قاتلی که دست از تلاش برنمیدارد، از خانوادهاش محافظت کند.