شرکت تایرل نسل جدید رباتهای خود با نام نکسوس ۸ را شروع به تولید کرده است که این کار آنها باعث واکنشی عظیم در جمعیت انسانها میشود و طولی نمیکشد که شکار این رباتها توسط انسانها آعاز میشود.
یک کامیون که حامل تانکری است در حال عبور از بزرگراه مورد حمله هلیکوپتری ناشناس قرار می گیرد و تانکر آن منفجر میشود. غافل از اینکه داخل آن تانکر پر از نوعی ویروس بسیار مهلک بوده. حالا این ویروس در تمام سطح شهر پخش شده و جان افراد را تهدید می کند. دولت برای خرابکاری که عامل این فاجعه است جایزه ای تعیین می کند، و یک جایزه بگیر بنام «بیباپ» برای گرفتن آن دست به کار می شود...
در سال ۲۰۵۲ میلادی، جهان در صلحی بیسابقه به سر میبرد که داروی مُسکن «هاپونا»، ساختهی دکتر عصبشناس، اسکینر، نقشی اساسی در برقراری آن داشت. هاپونا که به عنوان یک «داروی معجزهآسا» بدون هیچ عارضهی جانبی شناخته میشد، به سرعت در سراسر جهان توزیع گشت و انسانها را از درد رهایی بخشید. اما روزی، خالق این دارو، دکتر اسکینر، به طور ناگهانی ناپدید شد و کسی از محل اختفای او خبر نداشت. سه سال بعد، اسکینر دوباره ظاهر شد، اما این بار نه به عنوان یک ناجی، بلکه همچون اهریمنی که قصد نابودی جهان را در سر داشت. فاش شد که هاپونا در حقیقت دامی مرگبار بوده و مصرفکنندگان آن پس از سه سال به بیماری لاعلاجی مبتلا شده و جان خود را از دست خواهند داد. اسکینر پیامی برای جهانیان فرستاد: «تنها ۳۰ روز فرصت باقیست. اگر تا پیش از پایان این مهلت مرا بیابید، بشریت شانس بقا خواهد داشت.» تنها امید باقیمانده برای انسانها، دستیابی به تنها واکسن موجود است که در دستان اسکینر قرار دارد و شرط او برای تحویل آن، پیدا کردن خودش است. به منظور مقابله با این توطئهی هولناک، پنج مامور زبده از نقاط مختلف جهان گرد هم آمده و تیمی ویژه تحت عنوان «لازاروس» تشکیل دادهاند. آیا آنها موفق به نجات بشریت خواهند شد؟ و نیت واقعی اسکینر از این اقدامات چیست؟