در یک هتل دورافتاده، یک محقق و معشوق جوانش در حال بررسی یک ناپدید شدن هستند، بیخبر از اینکه به یک تله مرگبار افتادهاند. یک روح انتقامجو با یک پا در محل پرسه میزند و بازدیدکنندگان بیوفایی را که جرات ورود به قلمروش را دارند، هدف قرار میدهد.
یک پدر به دلیل انتقامجویی، مرتکب یک جنایت وحشیانه میشود و به زندان میافتد. او در زندان با زندگی جدیدی از آزار و اذیت روبرو میشود و برای زنده ماندن، مجبور میشود خود را با این شرایط وفق دهد...
هلنا پس از مرگ پدر و مادرش، غمگین و تنها میشود. او در خواب پیامهایی دریافت میکند که او را به درون خود میبرد و به دنبال ردپای کسی میرود که زندگیاش را تغییر خواهد داد...