در 26 اکتبر سال 1979، ترور رئیس جمهور، کشور را لرزاند. وکیل جئونگ این هو با دفاع از پارک تائه جو، وزیر دخیل در این ترور، وارد پروندهای شد که به یکی از جنجالیترین محاکمات سیاسی کره جنوبی بدل گردید. با وجود آنکه پارک تائه جو به دلیل جایگاه نظامی خود، عملاً محکوم به مجازاتی از پیش تعیین شده بود، جئونگ این هو با خشم از روند ناعادلانه دادرسی، بی وقفه برای برگزاری یک محاکمه عادلانه تلاش کرد.
در روز جمعه سیاه، انفجار یک جعبه مقوایی موجب وحشت و هراس در سراسر کشور میشود. ارنا فونادو، مدیر مرکز انبار توزیع کانتو، موظف است به همراه کو ناشیموتو، وضعیت را تحت کنترل درآورد.
زندگی حرفهای یک مربی فوتبال بسیار موفق در سال 2024 با تشخیص بیماری لاعلاج سرطان، مسیر تازهای پیدا میکند. این اتفاق، روحیه قوی و ارادهی راسخ او را در مواجهه با چالشهای بزرگ دنیای فوتبال به نمایش میگذارد.
لی یانگ، یک کارآگاه پلیس، پس از ناپدید شدن یک شاهد و مرگ مشکوک خواهر او، که هر دو پس از افشای جرایم یک باند جنایی رخ داده، تحقیقات خود را آغاز میکند تا حقیقت را کشف کند.
یک کارآگاه و یک کلاهبردار با همکاری هم، برای نابودی یک باند بزرگ جنایی تلاش میکنند. این دو نفر در دنیای زیرزمینی با چالشهای زیادی روبرو شده و مجبور میشوند رازهای تاریکی را فاش کنند.
داستان سوهی که به خاطر مرگ ناگهانی شوهرش، خانوادهی شادش را از دست میدهد و پس از رفتن به باغ نئولبوم، عمارتی روستایی که از شوهرش برایش مانده، اتفاقات عجیب و غریب و ترسناکی را تجربه میکند.
در این مستند، شاهد صعود شگفتانگیز استیو مکنایر، یکی از بهترین کوآرتربکهای تاریخ لیگ ملی فوتبال آمریکا خواهیم بود. همچنین، به بررسی جزئیات پیچیده و رازآلود قتل ناگهانی او در سال 2009 میپردازیم که تاکنون ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است.
کمدین لانگستون کرمن در این برنامه طنزآمیز در مورد تربیت یک نوزاد فوقالعاده، آموزش نوجوانان بدخلق و مدیریت اپلیکیشنهای دوستیابی مادرشوهرش صحبت میکند.
"پایان جنگ جهانی دوم برای مردم اروپا به معنای رهایی از ظلم نازیها و آغاز دوران آزادی بود. اما آلمانیها با پایان جنگ، وارد دورهای تاریک و پر از رنج شدند.
این مستند به داستان آدام هیلز میپردازد که با رویکردی طنزآمیز و شخصی، برای ترویج ورزش تنیس روی میز ایستاده در میان افراد دارای معلولیت تلاش میکند. او در این مستند، به دنبال شناسایی و رفع موانعی است که مانع پیشرفت این ورزش میشود.
زمانی که برترین موتورسواران جهان در پیست رد بول رینگ به رقابت میپردازند، شاهد یک رویداد موتورسواری بینظیر خواهیم بود. رقابتهای نفسگیر و نزدیک این ورزشکاران حرفهای، لحظات هیجانانگیزی را برای هزاران تماشاگر موتورسواری رقم میزند. پیست ۴.۳۴۸ کیلومتری رد بول رینگ با خطوط مستقیم پرسرعت و پیچهای فنی، فضایی ایدهآل برای یک مسابقه موتورسواری سطح بالا به خصوص در مسابقات MotoGP فراهم میکند.
رویداد هنرهای رزمی ترکیبی یو اف سی ۳۱۵، با عنوان دو پلسیس مقابل آدسانیا، در تاریخ ۱۸ آگوست ۲۰۲۴ در شهر پرت، استرالیا و در سالن آرنا آر ای سی برگزار شد. این رویداد که توسط سازمان معتبر مبارزات آزاد، یو اف سی، برگزار گردید، یکی از مهمترین رویدادهای این رشته ورزشی در سال ۲۰۲۴ محسوب میشود.
اعتیاد افراطی کارلوس به تلفن همراه، یک مراسم خانوادگی مهم را بر هم زد. اکنون، برای بازگرداندن اعتماد از دست رفته همسرش، او تصمیم گرفته است در یک برنامه درمانی غیرمتعارف برای ترک اعتیاد به تلفن همراه شرکت کند.
لیانگ به جرم قتل رئیس باند به زندان میرود و در آنجا پسری به دنیا میآورد که به بهزیستی سپرده میشود. پس از ۳۰ سال، لیانگ آزاد میشود و باند، فردی نابینا به نام آه گوی را میفرستد تا به عنوان پسرش، او را بکشد.
این قطعه موسیقی با الهام از ورزشکاران، به دنبال کشف ریتمهای مشترک در موسیقی و ورزش است و نشان میدهد که ریتم یک عنصر بنیادی و مشترک در همهٔ ابعاد زندگی است.
تور سینمایی SEVENTEEN با عنوان ‘FOLLOW’ بار دیگر اکران میشود تا طرفداران بتوانند اجرای زندهی این گروه محبوب کیپاپ را در ورزشگاه جهانی سئول بر پرده سینما تماشا کنند.
در یک زندان در واشنگتن دیسی، برنامهای ویژه برای پدران زندانی برگزار میشود که طی آن، دختران این پدران میتوانند در یک جشن رقص پدر و دختری با پدران خود شرکت کنند.
ناستاسیا ژنرالووا، ژیمناستیککار سیاهپوست، که توسط مادر سفیدپوست روسی خود بزرگ شده است، در تلاش برای رسیدن به آرزوهای المپیک خود و کاوش در میراث دوگانه خود، تنها ژیمناستیککار ریتمیک سیاهپوست تیم ملی آمریکا است.
یک سریال دراماتیک که نشان دهنده عشق میان یک زن و مرد است که از سن نوجوانی به دلیل یک قتل زندگی آنها درهم آمیخته میشود. علیرغم سرنوشت وحشتناک، آنها تلاش میکنند که زندگی شادی داشته باشند و زخم های خود را بهبود ببخشند.
شوهرِ الیف (Ceren Moray)، در یک صانحه دریایی ناپدید میشه و الیف هنوز نتونسته این مسئله رو قبول کنه. تماس های بی جواب مداوم هم باعث شده الیف امیدوار به زنده بودن شوهرش باشه. جیدا (Elçin Sangu)، ملیحه (Şafak Pekdemir) و شبنم (Burcu Gölgedar) که دوستان صمیمی الیف هستند، سعی میکنند بهش کمک کنند. جیدا از وابسته شدن به کسی خوشش نمیاد و اعتقاد داره که آدم باید آزادانه زندگی کنه. ملیحه یک روانپزشک موفقه و شبنم هم با شوهرش مشکلاتی داره. حقایق زندگی این چهار زن از اون چیزی که تصور میکنند کاملا متفاوته…
ایچیجو راکو یه پسر دبیرستانیه با نمرات خیلی خوب اما اون یه مشکل داره و اونم اینه که خانواده اون یکی از قویترین سرکرده های یاکوزا هستن یه روز اون دختری رو توی مدرسه می بینه که از بالای دیوار می پره پایین و به اون برخورد میکنه وقتی میره خونه متوجه میشه که پدر این دختر سرکرده باند گانگسترهایی هست که اونا باهاشون درگیر هستن …
بچه جدید Keiichi Maebara در دهکده آرام Hinamizawa در حال اقامت در خانه جدید خود است. او به سرعت با دختران مدرسه اش دوست می شود ، زمان جشنواره بزرگ سال رسیده. اما چیزی درباره این شهر منزوی "درست" به نظرنمی رسد و احساس ترس او همچنان در حال رشد است. این دهکده کوچک چه رازهای تاریکی را می تواند پنهان کند؟
داستان در آکادمی شیومی که یک آکادمی بزرگ و معتبر با یک دایتوشوکان (کتابخانه ی به معنی واقعی بزرگ) است که با کتابخانه ی ملی ژاپن رقابت می کند. به عنوان عضو کلوپ کتابخانه، کیوتارو کاکی به دایتوشوکان می ره تا از کتاب خوندن لذت ببره. بعدش اون از طریق تلاش برای پیدا کردن چوپان که گفته می شه آرزوی مردمُ برآورده می کنه دختر سال دومی به نام سوگومی شیراساکی رو ملاقات می کنه. در نهایت دختران زیادی به لطف چوپان به کلوپ ملحق می شن.
این قهرمانان هستند که از تعادل دنیا محافظت می کنند، شهاب سنگی برفروخته و سرخ رنگ در یکی از همین دنیاها به نام نئو ورلد سقوط می کند. جوانی که حافظه اش را ازدست داده و خود را ووکانگ معرفی می کند در نقطه سقوط ظاهر می شود. هرج و مرجی که با این حادثه آغاز شده به تدریج به دنیاهای دیگر گسترش پیدا می کند. در همان زمان، ژوگ لیانگ از طریق طالع بینی متوجه آمدنه یک فاجعه می شود. او به همراه متحدش، لیو بی و ووکانگ برای نجات جهان از این بحران وارد عمل می شوند. هنگام ملاقات با قهرمانان ووکانگ چه فکری در سر دارد؟ آیا این پسر به دنبال صلح است یا فاجعه؟
داستان این سریال درباره ی افسر پلیسیه که به یک گروه خلافکار در زمینه ی قاچاق مواد مخدر نفوذ میکنه تا مدارکی برای دستگیر کردنشون پیدا کنه. یون سو مین (نام گیو ری) که تصمیم گرفته قاتل دوستش رو پیدا کنه عاشق رئیس گروه قاچاقچی ها جانگ شی هیون (جانگ کیونگ هو) میشه که در قتل دوستش نقش داشته...
این داستان در اواخر دوره ی گوریو و اوایل دوره ی چوسان اتفاق می افتد، وقتی دو دوست بخاطر اختلاف نظر درباره کشور خود، دشمن یک دیگر میشوند. سو هوای فرزند فرمانده سو گئوم میباشد . وی جنگجوی ماهریست که در مقابل بی عدالتی سکوت نمیکند. او زندگی بسیار سختی دارد اما با این حال بازم لبخند میزند. از طرفی نام سان هو فرزند زنی از طبقه پایین، فردی باهوش و با استعداد میباشد که سعی میکند تا امتحان خدمت سربازی را قبول شود کسی که رویایش را بخاطر رسوایی فساد پدرش از دست داده حالا نیز به علت یک سوتفاهم وارد یک درگیری با سو هوای میشود…
اون روز هم مثل بقیه روز ها فقط یه روز عادی بود. «آکیرا شیرویاناگی» که یک دانشآموز دبیرستانیِ عاشق بازی و کونپِیتو بود، توسط دختری اسرارآمیز که خود را «میون» مینامید، در وسط یک میدان نبرد کشیده میشود. آکیرا تصمیم میگیرد با نیرویی که به او اعطا شده و قدرت های ذهنی خارق العادهاش این بازی را به سرانجام برساند و پیروز میدان شود. نبرد استراتژیک جدیدی در شرف آغاز است.
هاشیبا کیوکا یک برنامهنویس بازی ۲۸ سالهست. با ورشکسته شدن شرکتش و در نتیجه از دست دادن شغلش، اون به شهر زادگاهیش برمیگرده. با دیدن موفقیت بازیسازهای همدورهی خودش، در حالی که پریشان حال روی تختش دراز کشیده، متوجه میشه که از انتخابهای مهم زندگیش پشیمونه. وقتی که کیوکا بیدار میشه، میفهمه که ۱۰ سال به گذشته به زمانی که هنوز وارد دانشگاه نشده سفر کرده. آیا اون بالاخره میتونه همه چیز رو درست کنه؟ این داستان دربارهی یک شخص ناموفقـه که بهش یک شانس دوباره داده شده تا رویاهاش رو دنبال کنه.
این برنامه دارای پنج عضو ثابت می باشد، علاوه بر این پنج نفر هر هفته هنرمند دیگری مهمان این برنامه می شود. شش هنرمند همراه یکدیگر به دیدن مکان هایی می روند و یا طرح هایی را مشاهده می کنند. در این بین باید با استفاده از حس ششم خود آنچه که جعلی و غیر واقعیست را پیدا کنند…
این سریال داستان دامپزشکی است که گذشته خود را به عنوان یک قاتل مخفی می کند و کارآگاهی که به دنبال یک قاتل سریالی است. دو هیون جین (نانا) همه تلاش خودش را برای نجات مردم به عنوان یک کاراگاه با استعداد و پرجذبه می کند…
مایومی دوجیما، دانشجوی سال دوم دبیرستان خصوصی یوبیوا، چیزی رو گم کرده - ستاره ای که ده سال پیش، و فقط یک بار اون رو دید. ولی کمک از سمت یه باشگاه غیر رسمیِ سری و مرموز به اسم «Pretty Boy Detective» در راهه! شایعه شده که این پنج نفر در تلاشند تا مشکلات درون مدرسه رو حل کنند (که ممکنه اغلبشون رو خودشون درست کرده باشن)، اونم نه بخاطر پول بلکه فقط و فقط برای جلب توجه دیگران، این پنج نفر مایومی رو وارد دنیای هیجان و خطر و زیبایی طاقت فرسای خودشون میکنن.
یو همیشه مانگاهای دخترونه رو دوست داشته و همیشه منتظر روزی بوده که یه نامه عاشقانه بگیره که اونو خجالت زده کنه و لپاش گل بندازه... ولی وقتی همکلاسیش بهش اعتراف عشقی میکنه... هیچی حس نمیکنه. یو که ناامید و گیج شده وارد دبیرستان میشه بدون این که مطمئن باشه چطور باید جواب بده. همون موقع رئیس شورای دانش آموزی خوشگل به اسم نانامی رو میبینه و ازش درخواست کمک میکنه. ولی وقتی شخص بعدی ای که به یو اعتراف میکنه خود نانامی ـه، بالاخره مانگی دخترونه عاشقانه یو آغاز میشه؟
"سلام، دختران و پسران! آیا پسرانی را دوست دارید که بیش از یک رو و جنبه دارند؟" اُموتا اورامیچیِ ۳۱ ساله مربی ژیمناستیک در برنامه تلویزیونی و آموزشی کودکان "همراه با مادر" است. او ممکنه که از بیرون شیرین باشد، اما همه دخترها و پسرها هر وقت نگاهی به تاریکی بزرگسالانه او می اندازند میترسند و این نتیجه بی ثباتی عاطفی اورامیچی-سنسی است. این یک مداحسرایی غم انگیز برای همه "دختران و پسرانی" است که اکنون بزرگ شده اند!
کاترینا کلائس ۸ ساله، تنها دختر یک دوکه که زندگی آروم و به دور از دغدغه ای رو سپری می کنه؛ البته تا زمانی که سرش به سنگ میخوره و یادش میاد که اون اصلا دختر یک دوک نبوده. او در واقع اوتاکویی بوده که در زندگی پیشین خودش، بعد از اینکه تا صبح بیدار میمونه تا بازی اُتومه مورد علاقه ش رو بازی کنه، تو راه رفتن به مدرسه جونش رو از دست میده. بعد از پی بردن به اینکه محیط اطرافش به طرز عجیبی آشناست، کاترینا با فهمیدن این موضوع که در دنیای فورچون لاور(بازی اُتومه که در زندگی قبلیش بازی میکرد) به عنوان شخصیت منفی زن دوباره متولد شده، شُکه میشه. شخصیت منفی زن در این بازی معمولا یا کشته یا تبعید میشه، پس کاترینا تصمیم میگیره با اتکا بر دانش خودش از هر پیشامد بدی جلوگیری کنه. ولی آیا اصلا برای شخصیت بد، پایان خوبی میشه تصور کرد؟
کیمیزوکا کیمیهیکو یه آهنربای دردسره. از گیر افتادن تو صحنه جرم گرفته تا اتفاقی دیدنِ معامله موادمخدر، هر جا که میره دردسر هم باهاش میاد. پس جای تعجبی هم نیست که پرواز به نظر معمولیش به یکباره وارد شرایط اظطراری بشه و نیاز ضروری به یه کارآگاه تو کابین پیدا میشه. متاسفانه، تلاشش برای جلوگیری از دردسر توسط یه دختر مو نقرهای که با اسم مستعار سیتا شناخته میشه ازبین رفت. دختر خودش رو کارآگاه معرفی کرد و بی تعارف کیمیزوکا رو به عنوان همکارش وارد پرونده کرد. اون اتفاق نقطه آغازی بر ماجراجویی بزرگی در سراسر جهان بود، چیزی که کیمیزوکا تو خوابش هم تصورش رو نمیکرد. هر دوی اونا با اطلاع از خطر مرگشون وقتشون رو صرف نابودی سازمانهای جنایتکار، جلوگیری از وقوع فاجعه و نجات مردم کردن. اما سه سال بعد با مرگ سیستا سفر اونا هم به پایان خودش رسید. اینبار کیمیزوکا تصمیم گرفت که یه زندگی عادی دبیرستانی داشته باشه. او یک سال در خفا زندگی کرد. اما دست سرنوشت او را با دختری که به شکل عجیبی شبیه سیستا بود آشنا کرد، اتفاقی که زندگی آرام او را دوباره به چالش میکشید.
کاکرو آیزاوا خود را به عنوان یک فوتبالیست بی استعداد می شناسد، بنابراین از بازی در تیم فوتبال مدرسه کنار کشیده و تنها به بهانه ی مدیریت باشگاه فوتبال مدرسه در کنار تیم باقی می ماند. سوگورو آیزاوا، برادر بزرگتر کاکرو، به دنبال وادار کردن وی برای بازگشت به زمین بازی است. سوگورو یه بازیکن بسیار با استعداد و از امیدهای آینده ی ژاپن است. در همین حین بازگشت نانا میشیما، دوست دوران کودکی کاکرو و سوگرو است و کاکرو عاشق اوست ماجراهای جدیدی را رقم می زند… داستان بر خلاف مجموعه ی معروف فوتبالیست ها، در ژانر فانتزی-تخیلی جای ندارد، اما دلیل نمی شود که عزیزان ژاپنی، مسائل متافیزیکی را دخیل نکنند…