این درام خانوادگی داستان پسر 11 سالهای را روایت میکند که با صاحبخانهاش به نام "روباه پیر" دوست میشود و از او در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، درس زندگی میآموزد و چیزهایی را یاد میگیرد که پدر فقیرش هرگز نمیتواند به او بیاموزد.
اریکو، دانشآموزی ساده و کمرو، به آکیرا اومی، پسر محبوب مدرسه، علاقهمند است. اما زمانی که چهره واقعی آکیرا، یعنی شخصیتی دوگانه و زشتکلام، برای اریکو آشکار میشود، اوضاع پیچیدهتر میشود.
این فیلم، سفری خام و جادویی به زندگی فریدا کاهلو، هنرمند برجسته، است. روایت داستان از طریق کلمات خود فریدا در قالب خاطرات، نامهها، مقالات و مصاحبهها انجام میشود. انیمیشنهای شاعرانهای که از نقاشیهای به یاد ماندنی او الهام گرفته شدهاند، به زنده شدن این داستان کمک میکنند.
استیو ترِوینو، کمدین معروف، در این استندآپ کمدی شاد و سرگرمکننده، از زندگی خانوادگی خود صحبت میکند. او از راز موفقیت در ازدواجش تا ساندویچهای اسپاگتی پدرش، به طنز و شوخی میپردازد.
این سفر فرصتی برای آشنایی با تاریخ و فرهنگ ایرلند از طریق بازدید از مکانهای مشهور مانند تولیدکنندگان ویسکی، کارخانه آبجوسازی گینس، قلعه دانسانی و آشنایی با ورزشهای سنتی این کشور است.
فیلم با مرگ دکتر گرو به دست اندروید 17 آغاز میشود. در حالی که دکتر گرو در حال جان دادن است، مشخص میشود که ابرکامپیوتر او هنوز فعال است و در حال ساخت سه اندروید جدید به نامهای اندروید 13، اندروید 14 و اندروید 15 است.
در Qatar Airways Grand Prix of Qatar 2024 که در ورزشگاه لوسیل، قطر برگزار شد، مسابقهای هیجانانگیز و مهم در دنیای موتورسیکلتهای Grand Prix بود. این مسابقه در تاریخ 1 دسامبر 2024 برگزار شد و شامل 57 دور از مدار بینالمللی Lusail با طول 5.419 کیلومتر بود.
شان اومالی، مبارز اهل فلوریدا، در پی اولین دفاع از عنوان قهرمانی خود در دسته بنتام ویت در برابر رقیب دیرینه اش، مارلون "چیتو" ورا است. در دیگر مبارزه مهم این رویداد، بنوا سنت دنیس برای پیشرفت در دسته سبک وزن، داستین پوریه را به مصاف خود میطلبد.
در سال 2003، هشت نفر از اهالی ایالت رود آیلند در ایالات متحده آمریکا، یک آپارتمان پنهانی را در درون یک مرکز خرید پر رفت و آمد احداث کردند و به مدت چهار سال در آنجا سکونت گزیدند، ضمن اینکه تمام رویدادها را ثبت و فیلمبرداری میکردند. این آپارتمان پنهان، که فراتر از یک شوخی ساده بود، به مکانی با ارزش و عمیقاً معنادار برای تمامی افراد مرتبط تبدیل شد.
مدلاین پس از اینکه نامزدش قبل از عروسی او را ترک میکند، برای گذراندن ماه عسل بدون او به آبشار نیاگارا میرود. در آنجا، او دوباره با روحیه ماجراجویانه خود ارتباط برقرار میکند، یاد میگیرد که گذشته را رها کند و عشق جدیدی را پیدا میکند.
تصادفی غمانگیز زندگی کونال و ریوا را نابود میکند. کونال فلج میشود و هر دوی آنها احساس درماندگی و دوری میکنند. آنها برای رهایی از این احساسات، به دنبال آرامش در جای دیگری میروند.
در نیمههای شب، انفجاری مهیب آپارتمانی را لرزاند و جسد سوخته زنی به نام یین چینگ در آن پیدا شد. زنی به نام لام یام که ظاهری شبیه به چینگ داشت، با این حال شخصیتی کاملاً متفاوت و گذشتهای بی ارتباط با او، به طرز شگفتآوری به این ماجرا کشیده شد. نکته جالب این بود که هر دو زن عاشق مردی به نام لو لو بودند. با وجود اینکه حادثه انفجار به نظر میرسید تصادفی باشد، اما پشت آن رازی نهفته بود که ریشه در عشقی پیچیده و ده ساله داشت.
دانشمندان برای درمان یک بیماری خونی با استفاده از نانوتکنولوژی، کوسهای کوچک شده را به بدن بیمار تزریق میکنند. هنگامی که کوسه تهدیدآمیز میشود، تیمی از ماجراجویان برای از بین بردن آن وارد جریان خون فرد میشوند.
یک سریال دراماتیک که نشان دهنده عشق میان یک زن و مرد است که از سن نوجوانی به دلیل یک قتل زندگی آنها درهم آمیخته میشود. علیرغم سرنوشت وحشتناک، آنها تلاش میکنند که زندگی شادی داشته باشند و زخم های خود را بهبود ببخشند.
شوهرِ الیف (Ceren Moray)، در یک صانحه دریایی ناپدید میشه و الیف هنوز نتونسته این مسئله رو قبول کنه. تماس های بی جواب مداوم هم باعث شده الیف امیدوار به زنده بودن شوهرش باشه. جیدا (Elçin Sangu)، ملیحه (Şafak Pekdemir) و شبنم (Burcu Gölgedar) که دوستان صمیمی الیف هستند، سعی میکنند بهش کمک کنند. جیدا از وابسته شدن به کسی خوشش نمیاد و اعتقاد داره که آدم باید آزادانه زندگی کنه. ملیحه یک روانپزشک موفقه و شبنم هم با شوهرش مشکلاتی داره. حقایق زندگی این چهار زن از اون چیزی که تصور میکنند کاملا متفاوته…
ایچیجو راکو یه پسر دبیرستانیه با نمرات خیلی خوب اما اون یه مشکل داره و اونم اینه که خانواده اون یکی از قویترین سرکرده های یاکوزا هستن یه روز اون دختری رو توی مدرسه می بینه که از بالای دیوار می پره پایین و به اون برخورد میکنه وقتی میره خونه متوجه میشه که پدر این دختر سرکرده باند گانگسترهایی هست که اونا باهاشون درگیر هستن …
بچه جدید Keiichi Maebara در دهکده آرام Hinamizawa در حال اقامت در خانه جدید خود است. او به سرعت با دختران مدرسه اش دوست می شود ، زمان جشنواره بزرگ سال رسیده. اما چیزی درباره این شهر منزوی "درست" به نظرنمی رسد و احساس ترس او همچنان در حال رشد است. این دهکده کوچک چه رازهای تاریکی را می تواند پنهان کند؟
داستان در آکادمی شیومی که یک آکادمی بزرگ و معتبر با یک دایتوشوکان (کتابخانه ی به معنی واقعی بزرگ) است که با کتابخانه ی ملی ژاپن رقابت می کند. به عنوان عضو کلوپ کتابخانه، کیوتارو کاکی به دایتوشوکان می ره تا از کتاب خوندن لذت ببره. بعدش اون از طریق تلاش برای پیدا کردن چوپان که گفته می شه آرزوی مردمُ برآورده می کنه دختر سال دومی به نام سوگومی شیراساکی رو ملاقات می کنه. در نهایت دختران زیادی به لطف چوپان به کلوپ ملحق می شن.
این قهرمانان هستند که از تعادل دنیا محافظت می کنند، شهاب سنگی برفروخته و سرخ رنگ در یکی از همین دنیاها به نام نئو ورلد سقوط می کند. جوانی که حافظه اش را ازدست داده و خود را ووکانگ معرفی می کند در نقطه سقوط ظاهر می شود. هرج و مرجی که با این حادثه آغاز شده به تدریج به دنیاهای دیگر گسترش پیدا می کند. در همان زمان، ژوگ لیانگ از طریق طالع بینی متوجه آمدنه یک فاجعه می شود. او به همراه متحدش، لیو بی و ووکانگ برای نجات جهان از این بحران وارد عمل می شوند. هنگام ملاقات با قهرمانان ووکانگ چه فکری در سر دارد؟ آیا این پسر به دنبال صلح است یا فاجعه؟
داستان این سریال درباره ی افسر پلیسیه که به یک گروه خلافکار در زمینه ی قاچاق مواد مخدر نفوذ میکنه تا مدارکی برای دستگیر کردنشون پیدا کنه. یون سو مین (نام گیو ری) که تصمیم گرفته قاتل دوستش رو پیدا کنه عاشق رئیس گروه قاچاقچی ها جانگ شی هیون (جانگ کیونگ هو) میشه که در قتل دوستش نقش داشته...
این داستان در اواخر دوره ی گوریو و اوایل دوره ی چوسان اتفاق می افتد، وقتی دو دوست بخاطر اختلاف نظر درباره کشور خود، دشمن یک دیگر میشوند. سو هوای فرزند فرمانده سو گئوم میباشد . وی جنگجوی ماهریست که در مقابل بی عدالتی سکوت نمیکند. او زندگی بسیار سختی دارد اما با این حال بازم لبخند میزند. از طرفی نام سان هو فرزند زنی از طبقه پایین، فردی باهوش و با استعداد میباشد که سعی میکند تا امتحان خدمت سربازی را قبول شود کسی که رویایش را بخاطر رسوایی فساد پدرش از دست داده حالا نیز به علت یک سوتفاهم وارد یک درگیری با سو هوای میشود…
اون روز هم مثل بقیه روز ها فقط یه روز عادی بود. «آکیرا شیرویاناگی» که یک دانشآموز دبیرستانیِ عاشق بازی و کونپِیتو بود، توسط دختری اسرارآمیز که خود را «میون» مینامید، در وسط یک میدان نبرد کشیده میشود. آکیرا تصمیم میگیرد با نیرویی که به او اعطا شده و قدرت های ذهنی خارق العادهاش این بازی را به سرانجام برساند و پیروز میدان شود. نبرد استراتژیک جدیدی در شرف آغاز است.
هاشیبا کیوکا یک برنامهنویس بازی ۲۸ سالهست. با ورشکسته شدن شرکتش و در نتیجه از دست دادن شغلش، اون به شهر زادگاهیش برمیگرده. با دیدن موفقیت بازیسازهای همدورهی خودش، در حالی که پریشان حال روی تختش دراز کشیده، متوجه میشه که از انتخابهای مهم زندگیش پشیمونه. وقتی که کیوکا بیدار میشه، میفهمه که ۱۰ سال به گذشته به زمانی که هنوز وارد دانشگاه نشده سفر کرده. آیا اون بالاخره میتونه همه چیز رو درست کنه؟ این داستان دربارهی یک شخص ناموفقـه که بهش یک شانس دوباره داده شده تا رویاهاش رو دنبال کنه.
این برنامه دارای پنج عضو ثابت می باشد، علاوه بر این پنج نفر هر هفته هنرمند دیگری مهمان این برنامه می شود. شش هنرمند همراه یکدیگر به دیدن مکان هایی می روند و یا طرح هایی را مشاهده می کنند. در این بین باید با استفاده از حس ششم خود آنچه که جعلی و غیر واقعیست را پیدا کنند…
این سریال داستان دامپزشکی است که گذشته خود را به عنوان یک قاتل مخفی می کند و کارآگاهی که به دنبال یک قاتل سریالی است. دو هیون جین (نانا) همه تلاش خودش را برای نجات مردم به عنوان یک کاراگاه با استعداد و پرجذبه می کند…
مایومی دوجیما، دانشجوی سال دوم دبیرستان خصوصی یوبیوا، چیزی رو گم کرده - ستاره ای که ده سال پیش، و فقط یک بار اون رو دید. ولی کمک از سمت یه باشگاه غیر رسمیِ سری و مرموز به اسم «Pretty Boy Detective» در راهه! شایعه شده که این پنج نفر در تلاشند تا مشکلات درون مدرسه رو حل کنند (که ممکنه اغلبشون رو خودشون درست کرده باشن)، اونم نه بخاطر پول بلکه فقط و فقط برای جلب توجه دیگران، این پنج نفر مایومی رو وارد دنیای هیجان و خطر و زیبایی طاقت فرسای خودشون میکنن.
یو همیشه مانگاهای دخترونه رو دوست داشته و همیشه منتظر روزی بوده که یه نامه عاشقانه بگیره که اونو خجالت زده کنه و لپاش گل بندازه... ولی وقتی همکلاسیش بهش اعتراف عشقی میکنه... هیچی حس نمیکنه. یو که ناامید و گیج شده وارد دبیرستان میشه بدون این که مطمئن باشه چطور باید جواب بده. همون موقع رئیس شورای دانش آموزی خوشگل به اسم نانامی رو میبینه و ازش درخواست کمک میکنه. ولی وقتی شخص بعدی ای که به یو اعتراف میکنه خود نانامی ـه، بالاخره مانگی دخترونه عاشقانه یو آغاز میشه؟
"سلام، دختران و پسران! آیا پسرانی را دوست دارید که بیش از یک رو و جنبه دارند؟" اُموتا اورامیچیِ ۳۱ ساله مربی ژیمناستیک در برنامه تلویزیونی و آموزشی کودکان "همراه با مادر" است. او ممکنه که از بیرون شیرین باشد، اما همه دخترها و پسرها هر وقت نگاهی به تاریکی بزرگسالانه او می اندازند میترسند و این نتیجه بی ثباتی عاطفی اورامیچی-سنسی است. این یک مداحسرایی غم انگیز برای همه "دختران و پسرانی" است که اکنون بزرگ شده اند!
کاترینا کلائس ۸ ساله، تنها دختر یک دوکه که زندگی آروم و به دور از دغدغه ای رو سپری می کنه؛ البته تا زمانی که سرش به سنگ میخوره و یادش میاد که اون اصلا دختر یک دوک نبوده. او در واقع اوتاکویی بوده که در زندگی پیشین خودش، بعد از اینکه تا صبح بیدار میمونه تا بازی اُتومه مورد علاقه ش رو بازی کنه، تو راه رفتن به مدرسه جونش رو از دست میده. بعد از پی بردن به اینکه محیط اطرافش به طرز عجیبی آشناست، کاترینا با فهمیدن این موضوع که در دنیای فورچون لاور(بازی اُتومه که در زندگی قبلیش بازی میکرد) به عنوان شخصیت منفی زن دوباره متولد شده، شُکه میشه. شخصیت منفی زن در این بازی معمولا یا کشته یا تبعید میشه، پس کاترینا تصمیم میگیره با اتکا بر دانش خودش از هر پیشامد بدی جلوگیری کنه. ولی آیا اصلا برای شخصیت بد، پایان خوبی میشه تصور کرد؟
کیمیزوکا کیمیهیکو یه آهنربای دردسره. از گیر افتادن تو صحنه جرم گرفته تا اتفاقی دیدنِ معامله موادمخدر، هر جا که میره دردسر هم باهاش میاد. پس جای تعجبی هم نیست که پرواز به نظر معمولیش به یکباره وارد شرایط اظطراری بشه و نیاز ضروری به یه کارآگاه تو کابین پیدا میشه. متاسفانه، تلاشش برای جلوگیری از دردسر توسط یه دختر مو نقرهای که با اسم مستعار سیتا شناخته میشه ازبین رفت. دختر خودش رو کارآگاه معرفی کرد و بی تعارف کیمیزوکا رو به عنوان همکارش وارد پرونده کرد. اون اتفاق نقطه آغازی بر ماجراجویی بزرگی در سراسر جهان بود، چیزی که کیمیزوکا تو خوابش هم تصورش رو نمیکرد. هر دوی اونا با اطلاع از خطر مرگشون وقتشون رو صرف نابودی سازمانهای جنایتکار، جلوگیری از وقوع فاجعه و نجات مردم کردن. اما سه سال بعد با مرگ سیستا سفر اونا هم به پایان خودش رسید. اینبار کیمیزوکا تصمیم گرفت که یه زندگی عادی دبیرستانی داشته باشه. او یک سال در خفا زندگی کرد. اما دست سرنوشت او را با دختری که به شکل عجیبی شبیه سیستا بود آشنا کرد، اتفاقی که زندگی آرام او را دوباره به چالش میکشید.
کاکرو آیزاوا خود را به عنوان یک فوتبالیست بی استعداد می شناسد، بنابراین از بازی در تیم فوتبال مدرسه کنار کشیده و تنها به بهانه ی مدیریت باشگاه فوتبال مدرسه در کنار تیم باقی می ماند. سوگورو آیزاوا، برادر بزرگتر کاکرو، به دنبال وادار کردن وی برای بازگشت به زمین بازی است. سوگورو یه بازیکن بسیار با استعداد و از امیدهای آینده ی ژاپن است. در همین حین بازگشت نانا میشیما، دوست دوران کودکی کاکرو و سوگرو است و کاکرو عاشق اوست ماجراهای جدیدی را رقم می زند… داستان بر خلاف مجموعه ی معروف فوتبالیست ها، در ژانر فانتزی-تخیلی جای ندارد، اما دلیل نمی شود که عزیزان ژاپنی، مسائل متافیزیکی را دخیل نکنند…