یک زن و مرد دمدمی مزاج اهل منهتن به نام های ترسا و پیتر در یک مطب چشم پزشکی بهم بخورد میکنند. پیتر یه کارکاتوریست بد خلق است که در حال از دست دادن بینایی اش میباشد و ترسا یک زن مطلقه است که هیچ علاقه ندارد وارد یک رابطه جدید بشوند...
یک هنرمند فرصتی برای رفتن به پاریس دارد و می خواهد نامزد خود را همراه کند. با این حال ، او یک روانپزشک است که در حال حاضر سه بیمار زن دارد که مردها را دوست ندارند. بنابراین ، او خود را به عنوان سه مرد مختلف راهنمایی می کند تا اعتماد آنها را بسنجد و امیدوارم آنها را درمان کند تا نامزدش بتواند با او همراه شود...
مردی که سابقه زندان دارد، مامور میشود تا به صورت مخفیانه به آلمان نفوذ کند و به پلیس در دستگیری جاعلان بینالمللی کمک کند. این جاعلان برای حفظ کار خود حاضر به انجام هر کاری هستند و او باید انتقام دوستش را نیز از آنها بگیرد.
یک شهرک نشین ناراضی یک رئیس آپاچی را در فورت یوما می کشد و فرمانده قلعه می داند که پسر رئیس، مانگا کلرادو، به دنبال انتقام خواهد بود و به مسیر جنگ می رود...
در طول دهه 1920، بن ریکی، یک نگهبان، زندانیان را در زندان فولسوم در کالیفرنیا مورد ظلم قرار می دهد. اما یک دستیار، مارک بنسون، که توسط هیئت مدیره زندان استخدام شده است، برای جلوگیری از بدرفتاری مبارزه می کند...