Steve Cochran

یک خلبان بیکار و بی پروای آمریکایی کاری در کشور موزامبیک پیدا می کند ولی به صورت ناخواسته وارد دنیای قاچاق مواد مخدر، آدم ربایی و قتل می شود ...

یک افسر سابق ارتش به طور تصادفی پسر یک زن را می‌کشد و تلاش می‌کند تا با اسکورت مراسم تشییع جنازه از طریق قلمرو خطرناک هند، آن را جبران کند.

در طول دهه 1950، یک رئیس اتحادیه کارگری فاسد و اوباش همه کسانی را که شاهد فعالیت های مشکوک آنها هستند، ساکت می کنند، اما یک عضو صادق سندیکایی تهدید می کند که در مقابل کمیته سنا شهادت خواهد داد، در نتیجه تبدیل به یک هدف قتل می شود...

کارآگاهی مأموریت می‌یابد تا یک م.ت.ج.ا.و.ز. زنجیره‌ای روانی را شناسایی و دستگیر کند.

یک باند چریکی جنگ داخلی قصد حمله به زرادخانه کانزاس را دارد...

مردی بی هدف از شهرش و از زنی که دوستش دارد دور می شود ...

در دهه 1920، آرکانزاس، فردی که قبلا الکی بوده پس از 12 سال غیبت پیش خانواده خود باز می گردد اما او مجبور است آبروی از دست رفته خود را دوباره به دست بیاورد ...

عذاب وجدان دزدی، کارآگاهی را به جنون می‌کشاند...

ویلی، یک دختر آلمانی، هنگام سفر به مونیخ به عنوان بخشی از کارناوال آمریکایی، با دو مرد روبرو می شود که سعی می کنند او را جذب کنند...

در طول دهه 1920، بن ریکی، یک نگهبان، زندانیان را در زندان فولسوم در کالیفرنیا مورد ظلم قرار می دهد. اما یک دستیار، مارک بنسون، که توسط هیئت مدیره زندان استخدام شده است، برای جلوگیری از بدرفتاری مبارزه می کند...

مارشا میچل در سفر خود به یک شهر جنوبی، شاهد قتلی توسط کو کلاکس کلان می‌شود و به دادستان منطقه کمک می‌کند تا مجرمان را به پای میز عدالت بیاورد...

یک زن نیویورکی پله های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کرده تا اینکه زندگی مرفه بین تبهکاران به او زندگی که همیشه می خواسته را می دهد و...

« آرتور کودى جارت » ( کاگنى ) ، آدم‏کش روان پریش و سر دسته‏ى گروهى از تبهکاران ، به زندان افتاده است . کارآگاهى ( اوبراین ) با ظاهر مبدل در زندان هم سلول او مى‏شود تا اطلاعاتى درباره‏ى گروه « جارت » به دست آورد …

پس از اینکه دوست پسر "هالی مول" که جاسوس گنگسترها است از طرف پلیس تحت پیگرد قرار می گیرد او خود را مخفی می کند.چه جایی بهتر از یک انستیتوی موسقی که کارکنان آن همگی انسانهای تنهایی هستند؟!...

 سه سرباز وظيفه ‏ى امريكايى به نام‏هاى « آل » ( مارچ ) ، « فرد » ( اندروز ) و « هومر » ( راسل ) ، پس از پايان جنگ جهانى دوم به شهر زادگاه‏شان باز میگردند تا زندگى جديدى را آغاز كنند...

چاک اسکات به عنوان راننده برای مرد سرسخت ادی رومن شغل می گیرد. اما درگیر شدن چاک با همسر ترسناک ادی به یک کابوس تبدیل می شود.