بیل همیشه در سایه برادر نابینا، متکبر و مشهورش رابی زندگی کرده است. پس از سالها کمک کردن به رابی و پس زدن فرصت ها، بالاخره بیل با یک دختر جذاب بنام رُز قرار میگذارد، اما از همینجا رقابت و حسودی بیل شروع می شود و...
در شهرستان خیالی و اشرافی راتشایر، رقابت دیرینهای بین دو مرد قدرتمند در آستانه انفجار است: روپرت کمپبل-بلک، المپیکی سابق، عضو پارلمان و زنباز معروف، و همسایهاش در راتشایر، تونی بدینگهام، کنترلکننده فرنچایز مستقل تلویزیونی کورینیوم. با افزایش تنشها و عمیقتر شدن رقابتها، اسرار فاش میشود، اتحادهای دروغین شکل میگیرد و ارتباطات مخفیانهای برقرار میشود که همسران، معشوقهها، همکاران، دوستان و خانوادهها را به نبرد آنها میکشاند.
دو غریبه سرسخت با محموله ای کوکائین در یک قایق غرق شده برخورد می کنند. پس از توافق برای فروش آن و تقسیم پول نقد، آنها با پلیس، قاتل های نقابدار و یک گانگستر کت و شلوار تیزی معروف به "خیاط" درگیر می شوند.
ناتاشا از اینکه نزدیک ترین دوستانش همگی بچه دار می شوند عصبانی است. اما زمانی که او به طور غیرمنتظره ای با بچه ای از خودش به زمین می رسد، زندگی او به طرز چشمگیری منفجر می شود و زندگی او را به یک نمایش ترسناک سورئال تبدیل می کند.