رابطه دوستی دو دختر که از زمان بچگی بهترین دوست های همدیگر بوده اند , زمانی مورد آزمایش قرار میگیرد که یکی از آنها تشکیل خانواده میدهد و دیگری دچار بیماری سرطان سینه می شود...
گِرگ و ارل، دو دوست دبیرستانی هستند که اوقات بیکاری خود را به ساخت فیلمهای مستقل و کوتاه سپری می کنند. این دو پس از آشنایی با همکلاسی جدیدیشان به نام ریچل که مبتلا به سرطان خون است، تصمیم می گیرند فیلم بعدی شان را درباره او بسازند اما ...
هزل دختری است که با توجه به داشتن توموری سرطانی ، چند سالی بیشتر زنده نخواهد بود. اما آشنایی وی با پسری به نام آگستیوس باعث می شود که زندگی هزل دستخوش تغییراتی شود و…
مردی که در نیویورک زندگی می کند و سالهاست با خانواده ی ثروتمند خود رابطه نداشته و در واقع رانده شده بهش خبر می رسد که پدرش 48 ساعت دیگر خواهد مرد بنابرین موافقت می کند تا پدرش را ببیند ولی…
دختری جوان با گذشته ای مرموز وارد ایت کارولینای شمی می شود، جایی که با یک مرد بیوه آشنا می شود. آشنایی که او را مجبور می کند با راز های تاریکش روبرو شود و ….
دختری که بخاطر ابتلا به سرطان خون قرار است بزودی بمیرد، لیستی از چیزهایی که دوست دارد قبل از مرگ داشته باشد تهیه می کند. بالاترین گزینه در این لیست، پیدا کردن یک عشق واقعی است…
زن آرایشگری که موهایش را به خاطر سرطان از دست داده متوجه میشود که شوهرش مشغول عشق بازی با شخص دیگری است،این زن پس از سفر به ایتالیا بخاطر رفتن به جشن ازدواج دخترش با مردی که زنش مُرده آشنا میشود، مردی که دنیا را بخاطر از دست دادن همسرش سرزنش میکند …
"مایکل" نویسنده ای در میانه دهه چهل زندگی خود، روزگاری موفق بوده اما اکنون در سراشیبی شکست قرار دارد. او خانه خود در نیویورک را ترک کرده و به پاریس می رود تا شاید شوق و علاقه نویسندگی اش را دوباره باز یابد و...
«آدام» ( جوزف گوردن - لویت ) جوانی 27 ساله است که شغلش نویسندگی یک برنامه در رادیو سیاتل می باشد. وی از جمله نویسندگانی است که همواره به کار خود بسیار بها داده و سعی می کند تا بهترین ها را برای شنوندگانش بنویسد. اما آدام به تازگی دردهایی زجر آور در بدنش احساس می کند که آرامش را از او سلب کرده اند. وی برای رفع این دردها، به دکتر مراجعه می کند اما در کمال ناباوری دکتر به او می گوید که وی مبتلا به سرطانی کمیاب شده است. آدام بعد از شنیدن این خبر با اتفاقات تازه ای در زندگی اش روبرو می شود که قبلاً برایش چندان اهمیت نداشته و ...
«اِما» و «دکستر» در شبی که به مناسبت فارغ التحصیلی برپا شده، تمام مدت زمان شب را در کنار یکدیگر سپری میکنند و این شب را به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل میکنند. طبیعی است که بعد از این شب هرکدام از آنها به سمت زندگی خودشان خواهند رفت تا سرنوشت خودشان را تعیین کنند، اما اِما و دکستر تصمیم میگیرند تا هر سال در روز ۱۵ جولای ( روز فارغ التحصیلی ) با یکدیگر قرار بگذارند و…
جرج سیمونز که یکی از کمدین های معروف بوده، متوجه می شود به یک بیماری لاعلاج مبتلاست و ازطرف دیگر هیچ دوست صمیمی ای هم ندارد و تنهاست. آیرا (یک کمدین مرد آماتور) نیز در یه فست فود کار می کند و برای موفق شدن در کار کمدی تلاش می کند. یک شب که این دو با هم در یک باشگاه برنامه اجرا می کنند جورج توجه اش به آیرا جلب شده و تصمیم می گیرد کمکش کند تا در کارش پیشرفت حاصل کند؛ تا بدین ترتیب یک دوست و همدم برای خودش پیدا کند....
«آنا» دختر بچه ی کوچکی است که سال ها است با بیماری و سرطان خون مبارزه می کند. خانواده ی او به خاطر بیماریش در حال فروپاشی است و روابط سردی بین پدر و مادرش وجود دارد. اکنون خانواده برای مراقبت و نگه داری از دخترشان یک پرستار استخدام کرده اند و این پرستار با دخترک رابطه ی عاطفی با هم پیدا می کنند که کل خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد...