سال ۱۹۶۳، در شب جشن هالووین پلیس دختری ۱۷ ساله بنام «جودیت میرز» را میابد که تا حد مرگ توسط برادر ۶ ساله اش، «مایکل» با چاقو ضربه خورده است. اکنون بعد از ۱۵ سال، درست چند روز قبل از جشن هالووین، مایکل از زندان می گریزد و ...
«لاری استرود» بعد از حوادث فیلم قبلی در بیمارستان بستری شده . کلانتر براکت و دکتر لومیس در خیابان های شهر به دنبال مایکل می گردند، اما مایکل در بیمارستان لاری راه پیدا کرده است…
ده سال پس از کشتار بزرگ اول "مایکل میرز" به هوش می آید و به "هادونفیلد" باز می گردد تا خواهرزاده هفت ساله خود را در هالووین به قتل برساند. آیا دکتر "لومیس" می تواند او را متوقف کند ؟...
شش سال پس از اینکه مایکل مایرز آخرین بار هادونفیلد را به وحشت انداخت، او در تعقیب خواهرزادهاش، جیمی لوید، که با فرزند تازه متولد شدهاش فرار کرده است، به آنجا باز میگردد، که مایکل و یک فرقه مرموز نقشههای شومی برای آن دارند.
«مايکل مايرز» بيست سال پيش گزارش قتل هايش را براي روزنامه ها مي نوشته است. يکي از آن گزارش ها مربوط به قتل زني بوده به نام «لوري استرود» (کورتيس) که در يک حادثه ي اتومبيل جان باخته؛ اما دراصل او نمرده بلکه براي اين که خود را از «مايکل» دور نگه دارد، صحنه ي دروغين کشته شدن خودش را ترتيب داده و بعد نامش را هم تغيير داده....
فیلم درباره مایکل مایرز، قاتل سریالی است که برادرش لوری را میکشد و سپس به خانه کودکیاش در هادونفیلد بازمیگردد. در آنجا، گروهی از دانشجویان که در یک برنامه واقعیت مجازی اینترنتی شرکت میکنند، با او روبرو میشوند و تلاش میکنند از دستش فرار کنند...
بعد از ۱۷ سال مایکل میرز که اکنون دیگر بزرگ شده است و هنوز خطرناک است، به طور تصادفی از بیمارستان روانی آزاد می شود و فورا به هادنفیلد بر می گردد. جایی که وی می خواهد خواهر کوچک خود لوریرا پیدا کند و اگر در این راه کسی مزاحم وی شود با یک سرنوشت خونین مواجه می شود ...
داستان این فیلم در دنباله ی ماجراهای قسمت اول رخ میدهد و بخصوص در مورد تاثیراتی است که آن ماجراها بر روی لوری استرود و مایکل مایرز شخصیتهای اصلی داستان گذاشته اند...