Taste of Cherry
7.7 (میانگین رآی 21,882 نفر)
80 نمره منتقدین
8.4 امتیاز کاربران ( 16 رای)

Taste of Cherry ( 1997 )

تاریخ انتشار : 1997/11/25
آقای بدیعی (با بازی همایون ارشادی) مردی میانسال، قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او می خواهد قرص‌های خوابش را یک جا بخورد و شب در این قبر بخوابد. بدیعی دنبال کسی است که پس از مرگش (صبح فردا) روی جسد او خاک بریزد. در مسیری که برای یافتن چنین کسی پیش می‌گیرد با افراد مختلفی مانند یک سرباز، طلبهٔ افغان و مردی که کارگر موزهٔ تاریخ طبیعی است رو به رو می‌شود و از آنها می خواهد فردا صبح سراغ او بیایند و «بیست بیل خاک» روی او بریزند و پاکتی را با ۲۰۰هزار تومان پول که در داشبورد ماشین است به عنوان دستمزد بردارند.سرباز پیشنهاد …
Taste of Cherry
  • کیفیت: BluRay 1080p حجم : 2.45 گیگابایت انکودر: Pahe
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.66 گیگابایت انکودر: YIFY
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 950.64 مگابایت انکودر: Pahe
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 914.03 مگابایت انکودر: YIFY
    • hvf
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      hvf
      سه شنبه, ۲۵ ار ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۱۶
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      نقد و تحلیل فیلم طعم گیلاس ساخته عباس کیارستمی

      وقتی بدیع مغموم را در گور خود ساخته میبینیم و تاریکی که چیره میشود و بعد از
      شنیدن چند صدای رعد از سیاهی به پشت صحنه فیلم هدایت میشویم؛ جایی که کیارستمی
      عوامل صحنه را هدایت میکند و سربازهایی که در کنار گور بدیع قدمرو میروند احساس
      میکنیم کارگردان ما را مسخره کرده است. گمان میکنیم کیارستمی به ما میگوید
      سرنوشت بدیع به شما مربوط نیست. همان طور که دلیل خودکشی او به شما مربوط
      نبود. اگر چنین احساسی داریم و فیلم را یک ساعت سر کاری قلمداد کنیم رودست
      بزرگی خورده ایم. پیام ها فیلم درست مانند رمزهای طبیعت هستند. تنها با اشراق میتوان به آنها دست یافت.
      این شگرد کیارستمی است و همین امر نیز سبب شده که برخی منتقدین و مخاطبان
      حرفهای اثار او را تنها روایت مجدد واقعیت بدانند هر چند رسالت رئالیسم او این نیست
      و خود نیز چنین برخوردی را برنمیتابد. فیلم های اخیر او به شدت فلسفی هستند و
      مضامین دلهره آور و صعبی هم چون مرگ و زندگی و تقابل آن ها با یک دیگر دغدغه
      او گشته است. او با تاثیر زیاد از خیام و سپس فروغ فرخزاد که هر دو اعتقادات
      نهیلیستی عمیق دارند فیلم هایی مثل باد ما را خواهد برد و طعم گیلاس را جلوی دوربین برد.
      طعم گیلاس اما دارای استعاره ها و نمادهای زیادی است. بدیع میخواهد از دست زندگی
      خلاص بشود. توجه به این نکته که او از چه چیزی گریزان است حائز اهمیت است. او
      بدهکار نیست، با همسرش مشکلی ندارد، با مشکل حل نشدنی حقوقی یا مالی دست و
      پنجه نرم نمیکند. او در جایی میگوید:
      گفتن این که مشکل من چیه نه به درد شما میخوره و نه درد منو کم میکنه. تازه اگه هم
      بگم چیزی از اون نمیفهمی.
      همین دیالوگ کافی است که بدانیم بدیع با خودش درگیر است، مشکلی دارد که برای
      دیگران ملموس نیست و به غایت دچار یاس فلسفی است. در واقع او مردم عادی و عوام را در حدی نمی بیند که بخواهد مشکلات خود را به آنها بیان کند.او چنان دچار خلع روحی و تضاد های فلسفی شده است که مرگ را تنها راه خلاصی از این مشکل می داند.او در واقع نقطه مقابل همه صفات خوب و زیبا در زندگی شده است یا عبارتی دیگر آنها را فراموش کرده است. با نگاه ایده الیستی و بی خیالی فلسفی کیارستمی نسبت به امور دنیا به طور کنایی درمییابیم که بدیع از همین موضوعات در رنج است. شاید او نمیخواسته که زندگی با تمام زیبایی هایش همراه با مشکلات عدیده بشری به او اهدا بشود. او از این که تر و خشک با هم به انسان ودیعه شده در عذاب است. او میخواهد جهان مدینه فاضله برای جنس بشر باشد و از این که دنیا مجموعه منظمی از بینظمی ها و گسترهای از اجتماع پارادوکس ها و جمع اضداد باشد رنج میکشد. در این جا در مییابیم بدیع ایده آلیست و آرمان گرا تنها رنگ مطلق را سپید میداند و بر آن است که زندگی را یک رنگ و مسطح تصوربکند اما برای دریافت سپیدی می بایست از کانال سیاهی عبور کند. این سیاهی بیراهی نیست مگر مرگ.
      او دنبال حقیقت می گردد گویی می خواهد همانند سقراط با مباحثه و مجادله با عوام این حقیقت را درک و دریافت کند.او دنبال کسی می گردد که حقیقت زندگی را به او یادآور شود.
      نمادهای تصویری فیلم قابل توجه هستند. جاده نماد زندگی است. این سمبل قبلاً در
      زیر درختان زیتون ، زندگی و دیگر هیچ ،خانه دوست کجاست به کار گرفته شده بود. جاده دارای سربالایی همچنین سرپایینی، انحراف به چپ و راست و مسیر مستقیم است؛ خصوصیاتی که تنها درزندگی میتوان یافت. درخت در هر فیلم کیارستمی نماد چیز به خصوصی است.در طعم گیلاس درخت نماینده انسان است.همانطور که در پوستر فیلم هم می ببینیم چهره بدیع در پس زمینه درختی قرار گرفته که گویا کیارستمی می خواسته همانندسازی بین این دو (یعنی درخت و بدیع) ایجاد کند. درطعم گیلاس، اطراف جاده درخت های زیادی را میبینیم که تنها هستند. تکدرخت بودن استعاره ای برای انسان های تنها است که در اجتماع زندگی میکنند.و تک درختی که بدیع زیر آن قبر خود را کنده است در واقع خود بدیع است که در انتهای فیلم با تغییراتی که باقری(پیرمرد شکارچی) در نگرشش نسبت به دنیا ایجاد می کند سرسبز می شود و روح زندگی دوباره در وجود او دمیده می شود. در یک پلان بدیع و باقری ازمیان اجتماعی از درختان عبور میکنند و درست بعد از آن وارد شهر میشوند.باقری چند بار مسیر راه را برای بدیع تعیین میکند؛ درست در جاهایی که به دوراهی میرسند. تعویض جاده نمادی است برای انتخاب مسیر زندگی. باقری میگوید:از این راه برو، یه کمی طولانی تره اما باصفاتره.
      و این پیشنهاد درست همگام با نصیحت هایی است که از باقری میشنویم. حرف هایی که
      وظیفهشان جلوگیری از خودکشی بدیع و بیش تر کردن عمر او هستند. او میگوید اگر
      خودش را از بین نبرد مسیر بیش تری را برای پیمودن خواهد داشت و نیز نباید زیبایی
      ماه و آسمان و یا طعم شیرین توت یا گیلاس را فراموش کند.و آنچه که جالب توجه است این است که بیننده در طول فیلم هیچ زنی را نمی بیند، تنها در سکانسی که زن و شوهری جوان در کنار جاده ایستاده اند و می خواهند که با هم عکس بگیرند و ماشین بدیع را متوقف می کنند و زن از بدیع در خواست می کند که از آن دو عکسی بگیرد .این سکانس دقیقا با زمانی مصادف می شود که بدیع دچار دگرگونی درعقیده اش نسبت به دنیا شده است و گویی دوباره متولد شده است و دنیا را با نگاه دیگری می بیند.از انجا که زن نماد زایندگی و زندگی است می توان گفت کیارستمی می خواسته با نشان دادن این زن تحول روحی وفکری بدیع را به صورت نمادین نشان دهد وتولد نگرشی جدید در وجود بدیع را در این قالب به نمایش در آورد.این تحول در ادامه با توجه بدیع به بازی بچه ها در زمین فوتبال و ذخیره شدن در غروب زیبای خورشید تجلی می یابد.
      خاک در طعم گیلاس نماینده اصالت و ازل آدمی است. کیارستمی انسان را از خاک میداند و بازگشت جسم او نیز در خاک خواهد بود همانطورکه در جایی از فیلم سایه بدیع را روی خاک میبینیم و دراین پلان نسبتاً طولانی خاک در زمینه و سایه بدیع روی خاک است. خیام نیز بارها به این مطلب(خاکی بودن اصالت انسان)اشاره کرده است:
      جامی است که عقل آفرین میزندش صدبوسه ز مهر بر جبین میزندش
      این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش.
      کنایه دیگری در فیلم مستتر است. انسان ارزش ها را گم کرده است. نمیداند راه درست
      و غلط کدام است. بدیع از سرباز میخواهد چند بیل خاک روی جنازه او بریزد اما اوامتناع میکند. سرباز منطق بدیع را درک نمیکند. او حاضر به کمک کردن بعد از مرگ بدیع نیست. درست در ادامه لانگشاتی را می بینیم که در آن بدیع با اتومبیل از جاده عبور می کند و اطراف جاده ده ها کارگر مشغول بیل زدن و خاک ریختن کنار درخت ها هستند. همه مشغول کمک استعاری به انسان هستند و نمیدانند که دارند این کار را انجام میدهند. وقتی بدیع کمک میخواهد کسی کمک نمی کند اما وقتی کمک نمیخواهد همه برای نجاتش سرازیر میشوند. دقت کنید به پلانی که اتومبیل بدیع در چاله گیر میکند و کارگرها برای کمک به او سرازیر میشوند کیارستمی میگوید ایدئولوژی تنها نظریه پردازی میکند و باورها را ارزشمند میشمارد ودر آن از عمل خبری نیست.
      در جایی بدیع می گوید:نمیدونستم طلبه ها هم کارگری میکنن .
      این طعن تلخ در آثار دیگر کیارستمی نیز دیده میشود. هر بار که بدیع
      دم از خودکشی میزند طلبه افغانی با ارجاع به احادیث و سنت دینی او را منع میکند. درواقع این طلبه درفیلم نماینده روحانیونی است که برای فطرت بشری بیگانه هستند وتنها دستوراتی که از سوی منبعی الهی ارسال شده است را انجام میدهند و مردم به سوی آنها سوق می دهند.اما از هیچ گونه قدرت قانع سازی برخودار نیستند و نمی توانند عامه مردم را به سمت آنچه که به آن معتقد هستند هدایت کنند.
      طعم گیلاس نشان میدهد که زندگی ومرگ هر دو ،دو روی یک سکه اند و البته هیچ یک نباید ارزش دیگری را کم رنگ نمایند. البته کیارستمی کفه سنگین ترازو را در اختیار زندگی قرار میدهد و آن را اهم فی الاه میشمارد.
      در سکانس های پایانی با شنیدن صدای رعد و برق، باران حیات بخش بر خاک بی جان می بارد و تکدرخت تنها را در جاده های پر پیچ و خم زندگی سرسبز و شاداب می کند و روح تازه ای به وجود آن می دمد و کیارستمی در انتهای به این نکته اشاره می کند که چه بدیع مرده باشد چه زنده ،زندگی ادامه دارد و باید از آن لذت برد.

عناوین مشابه

Titanic (1997)
7.9
تایتانیک، قصه عاشقانه‌ی دو جوان از طبقات اجتماعی متفاوت است که در سفر افتتاحیه‌ی بزرگ‌ترین کشتی جهان با هم آشنا می‌شوند. رز، دختری جوان و اشرافی، برای فرار از یک ازدواج اجباری، خود را به دریا می‌اندازد و توسط جک، یک هنرمند فقیر و سرزنده نجات می‌یابد. با وجود مخالفت‌های اطرافیان، عشق بین این دو جوان شکوفا می‌شود؛ اما سرنوشت تلخی در انتظارشان است.