یک کاوشگر انگلیسی به نام پرسی فاست در سال ۱۹۲۵ سفری به قلب جنگلهای آمازون را آغاز میکند تا بتواند شهر باستانی و گمشده زی را کشف کند. علیرغم این که دانشمندان و محققان این حرکت او را مسخره و مضحک میدانند، فاست به همراه پسرش جک و همسرش نینا پا به این ماجراجویی رازآلود میگذارد...
در سال ۱۹۰۵ میلادی، پرسی فاست (چارلی هانام) که عضو ارتش بریتانیا می باشد، همواره در تلاش است تا بعد از پدرش، تداوم بخش میراث او باشد. به او توسط یکی از اعضای انجمن جغرافیایی سلطنتی به نام سِر جرج گُلدی (یان مک دیارمید) پیشنهاد یک شغل جدید می شود، او نیز این پیشنهاد را قبول می کند و راهی سفری پر مخاطره به مرز بین بولیوی و برزیل می شود، سفری که علاوه بر خطرناک بودن می تواند آوازه و موفقیت بزرگی برای او به ارمغان بیاورد.
پرسی همراه با یک گروه دیگر از کاشفان شامل سرجوخه هنری کاستین (رابرت پاتینسون) سفر خود را به آمریکای جنوبی شروع می کند، سفری که در آن باید با جسارت تمام در دل جنگل های بارانی آمازون و رودخانه های آنجا قدم بگذارد. از سویی دیگر پرسی تحریک می شود تا در پی اثبات تمدنی بربیاید که در گذشته تحت نام زِد وجود داشته است، موضوع جدیدی که باعث می شود تا او وارد اعماق این جنگل عظیم شود.
فیلم The Lost City of Z (شهر گمشده ی زِد) که نویسنده و کارگردان آن جیمز گری (کارگردان فیلم های Two Lovers و The Immigrant) می باشد و اقتباسی از کتابی پر فروش به همین نام اثر دیوید گران، محصول سال ۲۰۰۹ است، در قالب یک فیلم جدید به مسئله ی سینمایی قدیمی جنگل و ماجراجویی در آن پرداخته است، فیلمی که می توان آن را بازگشت مدرن و هنری ایندیا جونز نامید و نتیجه ی کار نیز یک عنوان زیبا، قانع کننده و البته جاه طلبانه شده است.
گری سعی داشته است تا در فیلمنامه ی اقتباسی خود یک داستان زیبا، الهام بخش و ماجراجویانه را بیان کند تا به بهتر شدن فیلمش کمک کند. به جرات می توان گفت که چارلی هانام بهترین نقش دوره ی بازیگری خود را در این فیلم تجربه کرده است و اصرار او در نقش خود یعنی آقای فاست برای پیدا کردن شهر زِد را می توان بهترین عملکرد فیلم نامید. شاید فیلم به سختی در تلاش بوده است تا بین برخی از صحنه ها ارتباط برقرار کند، اما این مسئله بر بازی هانام تاثیر منفی نداشته است و کاراکتر او در طول فیلم همیشه به جهت تکامل پیش می رود.
از بسیاری از جهات، فیلم شهر گمشده ی زِد مانند کتاب اصلی خود، مسائل گوناگونی را در بر می گیرد. اگرچه شروع فیلم با یک ماجراجویی ساده آغاز می شود، اما مسائلی دیگری را نیز شامل می شود که از جمله ی آنها می توان به موضوعاتی درگیر با جنگ جهانی اول، نظام طبقاتی بریتانیایی، نژاد پرستی اروپایی و امثال آنها اشاره کرد. خوشبختانه پراکندگی و تنوع زیر موضوعات فیلم تاثیر منفی در آن نداشته اند و گری به عنوان کارگردان به خوبی از پس ترکیب این مسائل برآمده است.
گری برای فیلمبرداری این کار از همکار خود در فیلم The Immigrant یعنی داریوش خنجی کمک گرفته است، خنجی نیز از تمام هنر خود استفاده کرده است تا فیلم را جذاب جلوه دهد، تصویر برداری و مدیریت فیلمبرداری او در مکان هایی چون ایرلند شمالی و کلمبیا چنان جلب توجه می کنند که به تنهایی می توانند عامل اصلی با ارزش بودن فیلم شهر گمشده ی زد باشد، البته خنجی در این کار تنها نبوده است و به کار او باید تدوین عالی همکار همیشگی گِرِی یعنی جان آکسلارد را اضافه کرد.
ماجرا و داستان اصلی فیلم حول چارلی هانام و کاراکتر پرسی فاست او می باشد، اما فیلم شهر گمشده ی زِد فرصت خوبی برای تام هلند در نقش پسر پرسی جک و همسرش سیِنا میلر در نقش پرسی نینا بوده است تا خود را به عنوان بازیگران مکمل فیلم معرفی کنند. البته تام هلند جوان بیشتر به این فرصت نیاز داشته است تا به تجارب خود اضافه کند. از جمله دیگر بازیگران مکمل فیلم که حضوری قانع کننده در حد نقش خود داشته اند نیز می توان به یان مک دیارمید، فرانکو نِرو و رابرت پاتینسون اشاره کرد.
ممکن است اکثر فیلمبازان، فیلم کونگ: جزیره ی جمجمه را یک فیلم درجه ی یک پرفروش ماجراجویی جنگلی بدانند و دیدن فیلم شهر گمشده ی زد را در برنامه ی خود نداشته باشند، اما باید گفت که چرخش مدرن این فیلم با توجه به دوره ی وقوع آن و داستان و تصویربردای عالی، می تواند دلایل کافی برای این افراد باشد تا دیدن این فیلم را در برنامه ی خود داشته باشند.
Thor نام جنگجوی مغرور و قدرتمند سرزمین آسگار است . Thor با قدرت خارج العاده خود برای زندگی در میان انسانها به سیاره زمین فرستاده میشود . زمینی که خیلی زود او را مبدل به یکی از بهترین مدافعان خود میکند …
استیو راجرز سعی دارد تا وارد نیروهای نظامی آمریکا شود اما تلاشش ناموفق است تا اینکه طی آزمایشی در راستای اهداف محرمانه دولت آمریکا به یک قهرمان تبدیل میشود و …
فدراسیون تجاری، رفت وآمد به سیاره صلح جو نابو را به منظور حل یک کشمکش تجاری کهکشانی مسدود کردهاست. صدراعظم والوروم، رئیس مجلس سنای جمهوری کهکشانی به طور محرمانه دو شوالیه جدای به نامهای کوایگان جین و شاگرد او اوبیوان کنوبی را برای دیدار با فدراسیون تجاری و حل بحران به آنجا میفرستد، غافل از اینکه فدراسیون تجاری با یک لرد سیت مرموز، دارت سیدیوس همپیمان گشته که به آنها دستور داده است تا با ارتش عظیم درویدهایشان به نابو حمله کرده و دو شوالیه جدای را به قتل برسانند...
مخترع میلیاردر، «تونی استارک» که اکنون تمام دنیا از زندگی دوگانه او بعنوان «مرد آهنی» خبر دارند، از طرف دولت تحت فشار قرار می گیرد تا تکنلوژی ای که بدست آورده را به ارتش بدهد. استارک که نمی خواهد به این راحتی اختراعش را در اختیار دیگران بگذارد، تصمیم می گیرد به همراه دوستانش در مقابل دشمنانی قدرتمند بایستد.
کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...
۱۰ سال بعد از تلاش برای نجات نابو، کهکشان در آستانه جنگ داخلی قرار می گیرد. تحت رهبری «جدای» خائن، هزاران سیستم خورشیدی تهدید به جدا شدن از جمهوری کهکشانی می شوند. شاگرد هوشیار و لجوج «جدای» که یک شوالیه دلیر است به همراه ملکه به قلب این کشمکش کشیده می شوند و جنگ آغاز می شود...
بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
یک سازمان مخفی دولتی تصمیم می گیرد چند زندانی بسیار خطرناک را برای انجام ماموریتی فرا بخواند. این افراد در صورت انجام موفقیت آمیز ماموریت با پاداش خوبی مواجه خواهند شد اما…